دوستی خاله خرسه و مجید دلبندم!

 یادش بخیر زمان کودکی...مادرم کارتهای مثل های ایرانی را برایم خریده بود و تک تک آنها را برایم توضیح می داد.همیشه از یک کارتی( که مردی خوابیده بود و مگسی روی سرش نشسته بود و خرسی قهوه ای با سنگی در دست...) از مادر میپرسیدم و مادر با مهربانی وصبر پرسشهای تکراری مرا دوباره پاسخ میداد....و چه زیبا بود نمایش (مجید دلبندم) در دوره نوجوانی... 

۱-گفتارها و کردارهای دوستان خوبمان در موزه ملی(( که در تلاش ها و پشتکارشان شکی نیست)) مرا یاد دوستی خاله خرسه می اندازد! خاله جان میگه: فرهنگ سازی و آموزش هدف ما از نگذاشتن کتیبه ای بسیارمهم از دوره شکوهمند هخامنشی در ویترین است!چون خارجیها این کار را انجام میدهند ما هم باید انجام بدهیم! خاله جان! گرامی جان! خارجیهای مورد علاقه شما وضعیت میراث فرهنگی و گردشگریشون خیلی خوبه ها! میشه در این زمینه ها هم الگو بگیرید؟ از جذب توریست و وضعیت انبارهای نگهداری آثار هم نمونه گیری و نمونه برداری و نمونه اندازی ونمونه چینی کنید تا وضعیت میراث فرهنگیمان نمونه تر بشودو چینیها هم درکنار بازارهای دیگرمان در این بازار فرهنگی هم سهمی داشته باشند.

۲-مجید دلبندم مرا یاد دوستانی که میفرمایند شعرنو! زمانی توسط نیمای بزرگ! ابداع شد و احمد شاملو! آنرا ادامه داد.... هم می اندازد! نمیدانم باید چگونه فهماند که شعر ایرانی همیشه توانمند و شیوا بوده و هست و خواهد بود.چه نیازی به تغییر قالب؟ چرا تغییر نام؟ دوستان میفرمایند قالبهای ایرانی کهنه شده اند! آیا شعرهای زیبای بزرگانمان در دوران مشروطه را خوانده اید؟ زیبایی و قدرت شعر ایرانی همیشگیست! دوستانی را میشناسم که در سراسر عمرشان تا الان که زنده هستندیک غزل یا مثنوی نداشتند(البته الان با مراجعه به نیازمندیهای روزنامه و ثبت نام در کلاسهای :فن بیان قافیه بندی ! و آموزش فشرده طبع و ذوق شاعری !کوشش میکنند به شاعر کلاسیک تبدیل شوند.) 

 آه..! چه رمانتیک! چه با کلاس! در فضایی پر از دود سیگار که مخاطبان مشغول خوردن قهوه هستند و لباسهایی شبیه شخصیتهای کارتونی پوشیدند(هرچه عجیبتر لباس بپوشند باکلاس تره!) با تغییر لحن صدایشان و بستن چشمانشان ویا خیره شدن به یک نقطه و حرکات موزون دست میگویند: آه....! ای بادها بوزید! هنگام ظهر است و من در سایه ی درختی نشسته ام ....!!!!!!و سپس نام شعر بر آن میگذارند!...مجیدجان! دلبندم:این نثره! قیافه مجید یادتونه؟ با اون قیافه میگه: کثره! میگم: این شعر نیست! مجید میگه.... و جالب اینجاست که این افراد طرفدار سینه چاک احمد شاملو هستند!!.نمیدانم چگونه افرادی مانند شاملو به خود جرات میدادند که به بزرگترین و برترین حماسه سرای طول تاریخ(فردوسی بزرگ) توهین کنند؟! کسانی که اینگونه خود را اهل ادبیات میدانند چگونه به کتاب شاه نامه میتوانند اهانت کنند؟! شاه نامه اوج شکوه و فر تاریخ و ادبیات ما ایرانیانست.... 

 ۳-خاله خرسه از کسانیست که برای جوانها دلش میسوزه و میخواد آنها را با موسیقی مردمی پاپ! بیشتر آشنا بکنه و همش حمایت میکنه از مقلدین صداهای خارج از کشور و همش میگه ما که موسیقی نداشتیم! همه چی از غربه! طفلک آخه آشنا نیست با لوح چغامیش خوزستان.آشنا نیست با تنبور و تار چندهزارساله ایرانی و میگه موسیقی ما خسته کننده و غمگینه! جوان شادی و ریتم میخواد! و مجوز میده که دربرنامه های طنز تلویزیون نوازندگان موسیقی ایرانی مسخره بشوند و در سینما تبلیغ موسیقی غربی رو میکنه ... وهمراه مجیددلبندم چه لذتی میبرند از این دنگ دنگهای رسمیه زیرزمینیه! چی چی مانکن و سعید پایه! 

بهتره یک کلاس خصوصی ((یا نیمه خصوصی برای خاله خرسه اگه با همراهش مجید دلبندم بیاد)) درباره دستگاههای موسیقی شاد و زیبای ایرانی برگزار کنم.مجید دلبندم که حرفمو قبول نمیکنه ولی بیاد بهتره هم خاله تنها نیست هم شهریه کلاس رو میده...  

نظرات 6 + ارسال نظر
رضا 1389/02/02 ساعت 03:59 ب.ظ

دوستان موزه ملی نهایت لطف را دارند!!!!!!!!! البته به غیر ایرانی
نهایت لطف را دارند که میراثمان را خودمان نابود کنیم!
نهایت لطف را دارند که مبادا اثری از کتیبه داریوش بماند!
حتماً چیزی می دانند و ما نمی دانیم. حتماً

درود.همسو هستم.پاینده ایران بزرگ

آرمین 1389/02/03 ساعت 12:06 ق.ظ

رامین جان تشبیه خوبی از خاله خرسه داشتی.اما درباره احمدشاملو کمی تند گفتی.پاینده ایران بزرگ

درودآرمین گرامی
اگر سخنان ایشان را بخوانی دیدگاهت دگرگون میشود.اگر خاطرم باشد در این باره گفتگو داشتیم....
چرا ما نمیتوانیم نقد علمی داشته باشیم؟ چند سال است که درباره شاه نامه این افتخار را داشتیم برنامه هایی را برگزار کنیم.در مستندی که درباره شاه نامه ساختم با همه ارادتی که به فردوسی دارم این پرسشها را داشتم : ۱- چرا فردوسی از اشکانیان دویست ساله یاد میکند؟ ۲-چرا ساسانیان دوره هخامنشی و اشکانی را پاک میکنند؟
تاریخنویسان قرن سوم و چهارم از اشکانیان پانسد ساله و ابوریحان بیرونی از کورش و داریوش نام میبرند.یهودیان همیشه در ایران بزرگ زندگی کردند و در تورات از هخامنشیان نام برده شده.آیا ساسانیان آثار عظیم تخت جمشید و نقش رستم رادر پارس و همچنین تاریخهای یهودی و یونانی را ندیدند و نخواندند؟!!! و چرا فردوسی با توجه به تاریخنویسان همدوره خود مدت حکومت اشکانیان را پانسد سال نمیگوید؟ آیا فردوسی که امانتدار نسخه های ساسانیست زرتشتی بوده است؟ آرمین گرامی اینها پرسشهایی است که پاسخ کامل و دقیقی برای آنها نداریم.میتوانیم از تعصب موبدان زرتشتی زمان ساسانی در حذف تاریخ ایران بزرگ بگوییم که بازهم پاسخ کاملی نیست.آرمین گرامی چرا نباید بدون توهین به افراد همراه با مستندات و دور از تعصب پژوهش کنیم؟

نرگس علیزاده 1389/02/04 ساعت 04:13 ب.ظ

درود آقای هخامنشی.دیدگاه شما درباره موسیقی غربی و شعر نو اصلا درست نیست! شما که خودتان به کرال علاقمند بودید و این موسیقی را گوش میکنید! احساس میکنم شما خیلی تعصب زیادی دارید برای فرهنگ ایرانی. ولی تعصب اصلا درست نیست.احمدشاملو و نیما واخوان وفروغ اشعار زیبایی دارند.ما نباید نگاهمان نو باشد؟ تعصب شما خوب و زیبا نیست.همه ما ایراندوست هستیم اما منطقی!برایتان آرزوی سلامتی دارم.

درود بر شما. خیلی تعجب کردم از شما دوست گرامی که به من میگویید متعصب!
دفاع از فرهنگ و هنر وپیشینه سرزمین سپندمان نامش تعصب است؟!
برخورد با کسانی که شعر ایرانی را کهنه و فرسوده می دانند در حالیکه بلد نیستند دو بیت شعر بگویند تعصب آست؟
بارها گفتم فروغ و اخوان گفتارهای زیبایی دارند و قابل احترام اما نامشان شعر نیست.دوستانی که این دیدگاه را دارند آیا میدانند شعر یعنی چی؟ با قواعد آن آشنایی دارند؟ با تاریخ آن آشنایی دارند؟
در دورانی که استعمار با تلاش زیادی آثار باستانی ما را به خاطر حماقتی که دولتمردان ما داشتند از کشور خارج میکرد و موزه های دنیا پرشد از آثار بی همتای ایرانی. کسانی پیدا شدند که درصدد ضربه به زبان و ادبیات ما برآمدند. انها ایران بزرگ را تجزیه کردند تاریخ ما را وارونه نوشتند میراث فرهنگی ما را دزدیدند و حالا نوبت ادبیات فارسی بود که ان را فرسوده خطاب کنند!!خنده آور است که به نوشته هایی از نوع نیما بگوییم شعر!
درباره موسیقی و همخوانی گروهی از هزاران سال پیش در ایران بزرگ رواج داشته و از ایران بزرگ به اروپا رفته و این تاثیریست از آیین مهر بر کلیسا که انها در مراسم خود همخوانی گروهی داشتند. و این را هم بدانید که همه سازهایی که امروزه در اروپا رایج هستند ریشه ایرانی دارند.من برای فیلمهای خودم و کارهایی که در پیش دارم از موسیقی حماسی و همخوانی گروهی بهره میبرم و هیچ ارتباطی به این ندارد که اگر در دفاع از موسیقی همیشه جاوید و زیبا و شاد ایرانی سخنی گفتم متهم به متعصب بودن بشوم!هر کسی آزاد است که هرنوع موسیقی را گوش کند و علاقمند باشد اما حق ندارد به موسیقی مقدس ایرانی توهین کند! و اطمینان داشته باشید که موسیقی مارش و نظامی و حماسی و هر نوع دیگری که من گوش میکنم و علاقمند هستم به آن ایرانی ایرانیست! بهتر است که بیشتر مطالعه داشته باشیم و بیشتر دشمنان کشورمان را بشناسیم که از هر راهی با استفاده از نا آشنا بودن بیشتر ایرانیان با فرهنگ خود درصدد ضعیف کردن فرهنگ ایرانی هستند.از شما دوست خوب سپاسگزارم. همه ما مهری که به میهن داریم نامش تعصب نیست. به امید دیدار.پاینده ایران بزرگ

نازنین 1389/02/15 ساعت 12:38 ق.ظ

شعر پنجره ای است که بتواند هر کس به اندازه ی درک ونیازش به تماشا بنشیند ودر این گذار وبا توجه به دنیای امروز دیگر نیازنیست که حتمن غزل رباعی دوبیتی ... یا حتی شعر نیمایی ومنثور ویا قالب سپید و...... باشد مهم این است که انسان بتواند با اثری که می خواند ارتباط پیدا کند وگمانم امروز دیگر زمان دعوا برسر شعر کلاسیک ونیمایی وسپید گذشته است چون ناگفته ها گفته شده است واتفاقن شعر سپید به گونه ای ریشه درادبیات ما دارد وصد البته شعر نیمایی که درجای اش محفوظ چون همه ی شرایط شعر کلاسیک را داراست وبا اندکی تغییرات که نیازدارد دوستان به جای این که نابخردانه وعجولانه دست به انتشار چنین نوشته هایی بزنند بیشتر مطالعه نمایند وازطرفی اگر به آمار این روزهای شاعران معاصر نگاهی بیندازیم همه ی شاعران بزرگ ازمرز کلاسیک گذشته اند یعنی توانسته اند شعرکلاسیک رابه خوبی بسرایند وبعد به سمت شعر غیر کلاسیک حرکت کنندازجمله خود شاملو /اگرازهمه ی شاعران امروز – البته شاعر به معنای واقعی – بپرسیم بی شک خواهند گفت شعر سپید ازتمامی قالب ها سخت تر است چون فرضن غزل با مبنای خاصی ادامه می یابد اما شعر سپید شعری است اکتسابی است وهر شاعر با توجه به درک اوازکلمه به وزن درونی خاصی می رسد که مختص خود اوست مثلن اگر کسی شعر سپید را فهمیده باشد می تواند حتا اگر شعر شاملو رانشنیده باشد ازبین هزاران شعر متوجه شود که این اثر ازشاملوست یا سهراب سپهری یا بانوی بزرگ ایران فروغ....البته شاعران قدیم حرمت شان باید محفوظ بماند چون آنها ریشه های ادبیات ما هستند وبی شک بدون آنها شعر امروز به این جایگاه نمی رسید هرچند معتقدم نقدهای بسیاری برشعر امروز وارداست بنابراین شعر وزن وقافیه و...... نیست بلکه شاخص های مهم تری چون خیال/ تفکر /اندیشه/ زبان و..... است همان گونه که ما نمی توانیم لباسهای صدسال قبل را بپوشیم نمی گویم هفت صدسال پس چگونه ذهن مان می تواند قبای ژنده ی سالیان دور را بپوشند متاسفانه این روزها کسانی که چون شماها می اندیشند وغرق در اندیشه های دور هستند هم چنان دارند از آبشخور افکار وگاهی کلام حافظ وسعدی استفاده می کنند وقتی حافظ وسعدی محکم حرف های شان را زدند پس چه نیازاست که ما ازاین گونه شعر ها که متاسفانه ضعیف تر و....... هستند استفاده کنیم واز طرفی نیازهای امروزی هستند که نمی توان در شعر کلاسیک جای بگیرد مثلن بوتیک وهواپیما و..... با توجه به موضوعات غزل نمی توانند در قالب غزل خوش بنشیند بنابراین نیازبود که قالب های دیگری که خوشبختانه همان گونه که قبلن بیان نمودم و ریشه درادبیات ما دارنددر کنار این قالب ها نفس بکشند امروز من شاعران زیادی را می شناسم که درکنار شعر سپید چنان شعرهای کلاسیک محکمی دارند اما یا چاپ نمی کنند ویا به ندرت دست به این کار می زنندگمانم بحث کردن در مورد این موضوع دراین زمان به قول سهراب سپهری آب درهاون کوبیدن باشد پس امروز باید کتاب هایی رانفس کشید که ازآن ها باد بیاید وسعی کنیم درظلمت اندیشه هایمان چراغ ها رانکشیم به قول شاملو این مرد بزرگ
آن که / به درمی کوبد / شبا هنگام / به کشتن چراغ آمده است/ نوررا درپستوی خانه/ نهان باید کرد
ای کاش کمی تامل می کردیم که بند بالا ازهزاران هزار بیت شعر کلاسیک سرتر است ای کاش مغرضانه نمی اندیشیدیم . اما بهتراست دوباره برگردیم به متن شما دوست خوبم هیج شاعری با کلاس رفتن و شناختن وزن ..... شاعر نمی شود اگر چنین بود خیلی از استادان ادبیات می بایست شاعران برتری بودند با آن که به علم عروض واقفند وهمه چندوچون شعر کلاسیک و... را می دانندحتی نمی توانند یک بیت شعر بنویسند بنابراین شعر یک الهام خداوندی است که تنها خداوند بر قلب شاعران نازل می کند وبس ! اما درمورد مقاله فوق هرکس می تواند درزندگی اش - با توجه به آزادی اندیشه که شماها نیز به آن احترام می گذارید وحق خویش می دانید- می تواند درموردهر چیزی وهرکسی حرف وبه بحث بنشیند خواه دراین گزیر حرف دل ما باشد خواه نه ! مهم تراین است که بتوانیم با توجه به چارچوب عقل ومنطق ودلیل وبرهان آن را رد یا قبول کنیم به نظر می رسد دوست خوبم شما تنها با احساس تان این نوشته ها را برصفحه وبلاگ آویخته اید نه با عقل ودرایت چون هیچ کدام از سطرها بالا مرا وشاید هزاران هزار مخاطب که اندکی اهل مطالعه و... هستند راضی نکرده است شما حتی اولین اصل آزادی بیان را دروبلاگ تان رعایت نکرده اید ای کاش قبل ازهر نوشته ای اول خود مقاله رادروبلاگ تان می زدید تا دوستانی راکه مقاله شاملورانخوانده اند می فهمیدند شما دارید ازچه حرف می زنید شاید نوشتن نقداین گونه _ که البته من این نوشته ها رانقدنمی دانم تنها واگویه هایی که ازسرعصبانیت واحساس و.... نوشته شده است- راه را به هیچستان ختم کند به نظرمی رسد تا آن جایی که من خوانده ام باید برای رد مطالب شاملوشما نیز دلیل وبرهان می آوردید من نمی خواهم بگویم که کاملا با مقاله شاملوی بزرگ موافق یا مخالفم. اما برای رد هر موضوعی باید با دلیل ومنطق روبرویش نشست ودست رد برسینه اش زدمثلن دلایل تاریخی و... می توانست شما را کمک کند ویا هردلیل دیگری . ای کاش ازاستادان اهل فن واهل مطالعه می خواستید که شما را کمک کند ویا یکی ازنقدهای همان زمان راکه این مقاله منتشر شد رادروبلاگ تان می زدید . به این امید که دل نوشته های این قلم باعث کدورت خاطر شما نشده باشد به قول خود شاملو
بیگانه نیست شاعر امروز / با دردهای مشترک خلق / اوبا دهان مردم لبخند می زند/ درد وامید مردم را/ با استخوان خویش / پیوند می زند
پایان سخن این که شاملو کمک شایانی به ادبیات ما کرده است .ترجمه هایی که او انجام داده است فوق العاده بوده .
و یا جمع اوری کتاب چندجلدی کوچه که به ضرب المثل و زبان بومی ی هر منطقه پرداخته است و..............جای تامل بیشتری دارد .نگاه دگر گونه ی شاملو به شعر حافظ و مرتب نمودن اشعارش به صورت محور عمودی نشانگر درک عمیق او به شعر گذشته وعلاقمندی او به کار کلاسیک و.......را دارد .بنابراین یک نفر را به صرف یک اشتباه –اگر اشتباهی کرده باشد – نمی توان به طور وحشتناکی رد نمود .پس بیایم یاد بگیریم سلیقه ای در مورد بزرگان این سرزمین نباید حرف زد و.........................................


درود. شما برای من همیشه قابل احترام هستید و دوست و همشهری...از من دلخور نباشید...
یاد سریال مسعود شستچی افتادم و استاد توفان!
بانوی گرامی! از دیدگاه شما هرکس هر جور دلش خواست سخن بگوید و بنویسد و خیال کند و نام آن را شعر بگذارد!!!!
امروزه سرطان های زیادی وبه قول شما ریشه های زیادی در فرهنگ ما بوجود آمده است نمونه های این سرطانها: نا آگاهی و ناآشنایی بسیاری از کسانی که ادعای سواد داشتن و دکتر بودن و استاد بودن دارند.کسانی که این وضعیت میراث فرهنگی را بوجود آوردند و این وضعیتی که در موسیقی ما در سینما و تآتر ما و در ادبیات ماست...
بهتر است دوستی خاله خرسه را کنار بگذاریم و کمی با تاریخ و فرهنگ و هنر ایرانی آشنا شویم. ما برنامه هایی را در دست تهیه داریم برای نوشته هایی که برای ما قابل احترام هستند اما نام شعر بر آنها نمیگذاریم. ( خوب میدانید که فروغ فرخزاد را بسیار دوست دارم)
همراه دوستانتان در این برنامه که در تابستان برگزار خواهد شد شرکت کنید.احساس ما دفاع از هویت فرهنگیمان است.از نگاه شما که میگویید ما عصبانی هستیم و از روی احساس مینویسیم...امیدوارم کسانی که دفاع از ضعیف بودن قالبهای ادبیات ما میکنند در آن برنامه بتوانند با ارایه مستندات حرفی داشته باشند.از استادان برجسته دعوت خواهیم کرد...
شاید شما هم از آندسته کسانی هستید که اگر هممیهنان بختیاری و کرد ما با پوششهای ویژه خود در تهران رفت و آمد کنند آنها را مسخره میکنید و میگویید چرا مدرن نمیپوشند...شوربختانه ما که به فرهنگ و هنر سرزمینمان پایبندیم از دیدگاه شما غرق در اندیشه های دوریم! و متعصب هستیم! هنوز از شما در شگفتم! ما که همشهری هستیم و اینگونه از سعدی و حافظ یاد میکنید؟! :که شعرهای این بزرگان متاسفانه ضعیفتر هستند...! از چی ضعیفتر هستند؟! امروز چه کسی ادعا دارد از حافظ و سعدی قویتر است؟نیاز امروز ما در شعر بکار بردن بوتیک و هواپیماست؟ چند نوجوان را میشناسم که نصف من سن دارند! و شعرهایی سروده اند واز واژگانی که برای شما و دوستانتان خیلی سخت است استفاده کردند.بانوی گرامی! شعر سرودن ذوق و استعداد میخواهد! ما از دشمنیهای استعمار پیر آگاهی داریم و باورمند بر شاه نامه شناسی برای نسل امروز هستیم و جای شگفتی زیاد برای ما که دوستانمان با نام شاه نامه درمانی مخالفت میکنند!
بهتر است که بجای این سخنان به مطالعه تاریخ معاصر بپردازیم و از دشمنی اروپاییان آگاه بشویم.ایران بزرگ را تجزیه کردند... تاریخ ایران بزرگ را تحریف کردند.... میراث ما را دزدیدند یا نابود کردند....همه افتخارات ایرانیان به یونان و دیگر کشورها رسید و ما را هنوز امروزه در کتابهایشان بربر مینویسند و دوستان شما ترجمه میکنند و در کتابهای تاریخی که در بازار ما وجود دارد من که ایرانی هستم! باید در کشور خودم! از سوی یک ناشر و مترجم مثلا ایرانی! که کتابهای بیگانگان را ترجمه کرده ( بربر ) نامیده شوم!
میگویندکه جهان وطنی باشیم!ایراندوستی یعنی چی؟!... همه برابریم و یکسان!... با ترویج این اندیشه ها میخواهند هویت ایرانی را از هر سو مورد حمله و تهاجم قرار دهند... به کردار کورش بزرگ باورمندیم که همه برابریم اما هرکس با هویت خودش! ما ایرانی هستیم! به قول استاد کزازی: برای جهانی شدن در آغاز باید بومی بود...
آن که شباهنگام به کشتن چراغ امده است شماها هستید که شناختی از تاریخ ایران بزرگ ندارید وناخواسته و نااگاهانه به سود دشمنان این سرزمین گام برمیدارید.استعمار در اندیشه دگرگون کردن ادبیات ایرانی بود وهنوز هم هست..روسیه را فراموش کردید که چندین دهه کوشش کرد و هنوز این تلاشها ادامه دارد برای نابودی زبان فارسی در سرزمینهای اشغال شده ما! (قفقاز و آسیای میانه)و حمایتهایی که از آقایان مثلا شاعر کردند...گذشته سیاسی شاملو را نمیدانید؟ هرکسی بیایدبرای فرهنگ و ادبیات ایرانی تلاش کند حق دارد به بزرگترین حماسه سرای تاریخ انسان! توهین کند؟! بگوید شاه نامه خیالبافی و...
انتقاد و بررسی خیلی تفاوت دارد با توهین! من به عنوان یک پژوهشگرجوان در فیلم خودم این پرسش را داشتم که چرا فردوسی تاریخ اشکانی و هخامنشی را به طور کامل نگفته... در حالیکه تاریخنویسان همدوره او گفتند اشکانیان پانسدسال حکومت کردند و نام کامل پادشاهان هخامنشی از کورش تا داریوش سوم در آندوران در دسترس تاریخنویسان بوده است...حال بگوییم فردوسی خیانتکار بوده یا بگوییم فردوسی امانتدار نسخه های ساسانی بوده است؟
سلیقه ما پاسداشت فرهنگ و هنر ایرانیست! از ما خرده گرفتند که چرا نام شاه نامه درمانی گذاشتید؟ افسوس که دوستانمان شاه نامه و تاریخ سرزمین خود را بدرستی درک نکرده اند... افسوس که چشم به بیگانگان دارند... دیدگاهها و نگرشها گوناگون است و امروزه بسیاری باور دارند که ایرانی هستند اما در جهت ضعیف کردن فرهنگ ایرانی گام برمیدارند.یا آگاهانه یا ناآگاهانه... بیشتر و بیشتر و بیشتر تاریخ سرزمینمان را بخوانیم! ما همیشه خواهیم گفت: نابود باد دشمنان ایران بزرگ
و پاینده باد ایران بزرگ

نازنین 1389/02/17 ساعت 04:18 ق.ظ

با سلام و خسته نباشید.

همان گونه که درمتن قبلی اشاره کردم دوره این بحث وگفتگو ها گذشته وشما همچنان سرحرفتان هستید نیازی به بحث کردن با شما نمی بینم فقط یک بار دیگر یادآوری می کنم که هر متنی راباید با دقت بیشتری خواند تنها برای رفع بعضی شبهات نیاز می بینم که متن بالا را دوباره با هم مرور کنیم وقتی که حافظ وسعدی ودیگر بزرگان ما درشعر کلاسیک آنچنان محکم کلمات را درکنار هم چیده اند نمی توان پای شعرهای ضعیف وتقلید گونه هزاران نفر که از آبشخور کلام واشتیاق این بزرگان می نوشند نشست زیرا تنها ذهن مریض می تواند قبول کند که این گونه شعرها را مطالعه کند چون شعرهای محکمتری درمقابل اشعار این عزیزان دسته سومی ایستاده است . بنابراین یک راست به سراغ بزرگانی چون فردوسی حافظ وسعدی ...... می رویم که متاسفانه شما ازمطالب بالا درک صحیحی نداشته اید من هیچگاه نگفتم حافظ وسعدی شعرهایشان ضعیف است بلکه منظورم نوشته هایی است که برایتان دراین چند سطر واضح تر بیان نمودم باشد که این بار به خوبی درک کنید درضمن امروزه شاعران کلاسیک سرایی هستند که شعرهایشان واقعن شنیدنی است زیرا این شاعران بزرگ با توجه به ریشه های گذشته اشان ومطالعه دقیق آنها توانسته اند به زبان وفرمی برسند که نیاز امروز جامعه را برطرف نمایند ناگفته پیداست این شاعران تنها اکتفا به گذشته نکرده اند بلکه ازشعر امروز ایران که سپید نمونه ای از آن است نیز استفاده نموده اند درمقابل اینها هستند شاعرانی که به ظاهر شعر امروزی می سرایند ( سپید ونیمایی و... ) اما ارزش یک بیت ازفردوسی بزرگ را ندارند بنابراین چشم ها را باید شست. شاعری ؛ امروز موفق است که مطالعه وسیعی چه درادبیات کلاسیک گدشته وچه درادبیات امروز این سرزمین وادبیات جهان داشته باشد . پایان سخن اینکه هرشعری که برای اولین بار اتفاق افتاده باشد وحرفی برای گفتن داشته باشد جدا ازقالب ها باید با جان ودل پذیرفته شود مهم نیست چه کسی آنرا سروده است خواه شاملو باشد خواه حافظ خواه آلبرتی شاعر دریا وآزادی ویا فردوسی بزرگ باشد - که ایران را برای همیشه بنا نمود وهمه کلماتی که دردهان هریک مان می چرخد مدیون اوست – خواه هدایت باشد خواه شکسپیر چه فرق می کند عطار نیشابوری اصلن بگذار خیام باشد .
درضمن درنوشته هایتان غیر حرفه ای کارنکنید چیزی را که نمی دانیم ویا به مسائل شخصی ما برمی گردد بنا نیست دریک نوشته عمومی ارائه شود . ای کاش شما دوستانم را می شناختید که به تنهایی هرکدام مسوول کلاسهایی را که شما دربالا قید نموده اید در چندین دوره بوده اند وهستند .

درود بر شما. درست فرمودید! چیزی را که نمیدانیم و یا به مسایل شخصی ما برمی گردد بنا نیست در یک نوشته عمومی ارایه شود! کسانی که با تاریخ معاصر آشنایی دارند از گذشته سیاسی شاملو بهتر از شما آگاه هستند... بهتر است تاریخ را خوب مطالعه کنیم... از دشمنیهای کسانی که سنگ بیگانه را به سینه میزنند آگاه شویم... و با مطالعه بیشتر بهتر است تفاوت نثر با شعر را بدانیم...
ما همیشه آماده برای بحث در این زمینه هستیم و اگر شما توان علمی ندارید و با تاریخ ایران بزرگ آشنایی ندارید دوستانتان را که میفرمایید معرفی کنید و امیدوارم در همایشی که قول آنرا به خیلی از دوستان داده ایم شرکت کنید.
شکوه ایران بزرگ جاویدان است.

درود.
تشبیه جالبی داشتید.
پاینده ایران بزرگ

درود و سپاس
شاد و آبی باشید
پاینده ایران بزرگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد