سخن رانی دکتروحیدی در نشست کانون ایران بزرگ


 

 

گزارش  نشست کانون بزرگ ایران با سخنرانی دکتر حسین وحیدی  از خبرگزاری کتاب ایران:

 

یک پژوهشگر فرهنگ ایرانی:

حافظ گفته است خورآباد؛ نه خرابات

  

یک پژوهشگر فرهنگ ایران در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» به تأثیرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرد و گفت: دیوان حافظ در کنار شاهنامه، شناسنامه ما ایرانیان است. چنین کتاب ارجمندی چگونه ممکن است بیت‌هایی در ستایش خرابات داشته باشد؟ حافظی که آن آوازه بلند را در جهان دارد، مقام خود را گوشه «خورآباد» می‌داند، نه خرابات./


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حسین وحیدی پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: حافظ از آیین مهر تأثیرپذیری بسیاری داشته است و در اشعار گرانبهایش مقام خود را گوشه «خور آباد» می‌داند، نه خرابات و می‌گوید «مقام اصلی ما گوشه خورآباد است / خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد» یا آن جایی که می‌سراید « قدم منه به خورآباد جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهند » و بیت‌های بسیار دیگر. 

وی که عصر روز پنج‌شنبه (19 آذرماه) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت با اشاره به بیت‌های دیگر حافظ افزود: پیشتر به اثرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرده‌ایم. نمونه‌های دیگر چنین است «بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند/ که مکدر شود آیینه مهر آیینم» حافظ در این بیت به «مهر آیین» اشاره می‌کند. این آیین یکی از پایه‌های مهم عرفان ایران بوده است. حافظ در جای دیگر می‌گوید «ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم که هوا چاک زد شعار سیاه ». 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: باز می‌دانیم که مهرپرستان پیش از ورود به پرستشگاه‌های خود، که به آن «مهرابه» می‌گفتند، شست‌وشو می‌کردند. حافظ به این آیین مهریان اشاره می‌کند و می‌گوید «شست‌وشویی کن و آنگه به خورآباد خرام ». متاسفانه برخی در این بیت «خور آباد» را «خرابات» می‌خوانند و می‌نویسند. در حالی که «خور آباد» اشاره است به پرستشگاه مهریان که در آن جا خورشید ستایش می‌شده است. 

نویسنده کتاب «دیالکتیک در گات‌های زرتشت و مثنوی معنوی» گفت: اگر فرض کنیم که در آن بیت حافظ «خرابات» گفته باشد، در این صورت چگونه ممکن است حافظ از دیگران خواسته باشد که هنگام ورود به خرابات، نخست شست‌وشو کنند؟ یا آن جایی که می‌گوید «در خورآباد مغان ما نیز هم منزل شویم / کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما». آیا می‌توان «خورآباد» را «خرابات» خواند؟ پیداست که هرگز نه. خرابات با طریقت چه نسبتی دارد؟ 

وی افزود: ستایش ایزد مهر نیز ریشه در همان دوران کهن دارد. این ستایش در ناخودآگاه ایرانی به‌جای ماند و در دوره‌های بعد نیز در آثار بزرگان و برجستگان ایرانی نمود پیدا کرد. یکی از آن بزرگان «حافظ» است که بارها در غزلیات خود به این ایزد اشاره می‌کند.حتی به رنگ ارغوانی نیز اشاره دارد. هنگامی که در غزل او می‌خوانیم «پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان / رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود» 

وحیدی به پیر گلرنگ در این بیت اشاره کرد و گفت: در این بیت متوجه دو نکته می‌شویم نخست «پیر گلرنگ» است که همان «پیر مغان» محسوب می‌شود و دیگر رنگ ارغوانی است که در اینجا از آن به «ارزق» تعبیر شده است. بالاپوش ارغوانی یکی از ویژگی‌های پیر مغان بوده است. هنوز هم پاپ‌ها و کاردینال‌های مسیحی، جامه و لباس ارغوانی می‌پوشند. 

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی، پایه‌های آرمان پارسایی» در ادامه سخنانش به شب یلدا اشاره کرد و گفت: زمان زیادی نمانده است تا به یکی از گرانبهاترین جشن‌های ایرانی برسیم. این جشن، «یلدا» خوانده می‌شود. ما ایرانیان در درازنای تاریخ خود، با همه رویدادهای تلخی که پشت سر گذاشته‌ایم، تلاش کرده‌ایم تا فرهنگ خود را زنده نگهداریم. یکی از نشانه‌های زنده بودن فرهنگ ما، جشن‌هایی اند که هنوز هم برپا می‌داریم. «جشن یلدا» یکی از ژرف ترین و ارزشمندترین آن‌هاست و رویدادی است که نه تنها در ایران، بلکه در جهان نیز اثرگذار بوده است. 

وی افزود: در آستانه رسیدن به یلدا، خانواده‌های ایرانی تب و تابی پیدا می‌کنند تا به خرید بپردازند. تهیه هندوانه و انار، از ضروری‌ترین این خریدهاست. این خرید نخستین کاری است که ایرانیان در این شب انجام می‌دهند. اما پرسش این است که چرا از میان میوه‌های گوناگون، ما تنها سراغ این دو میوه می‌رویم؟ می‌دانیم که اهمیت رنگ قرمز در فرهنگ ما، پیشینه‌ای 5 هزار ساله دارد. 

این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش گفت: «من» ایرانی پیش از ماندگاری در فلات کنونی ایران، از جایی آمدم که بر پایه «وندیداد»، 10 ماه آن زمستان بود و 2 ماه دیگر تابستان. در آن سرزمین سرد، فروغ خورشید گرمابخش زندگی بود. از این رو هر آنچه مربوط به خورشید بود، برای ما گرامی به‌حساب می‌آمد. بخشی از آن به رنگ سپیده دم، یعنی رنگ ارغوانی، بازمی‌گشت. پس اهمیتی که رنگ قرمز در شب یلدا دارد و رنگ دو میوه انار و هندوانه هم به آن بازمی‌گردد، از باور به رنگ ارغوانی سپیده‌دم بر می‌خیزد. خرید ایرانیان در شب یلدا، یادکرد از رنگ سپیده دم ایزد مهر، در چندین هزار سال پیش است. 
 
نویسنده کتاب «گات‌ها (سرودهای مینوی زرتشت)» خاطرنشان کرد: «سوشیانت» یعنی کسی که مسایل را می‌شنود و برای آن‌ها راه حل پیدا می‌کند. «سوشیانت» به معنای «شنیدن» است. «مهر سوشیانت» فراپرس‌های زمان را دریافت و آیین مهر را پی ریخت اما پس از آن که ساسانیان بر سرکار آمدند، تمام آثار اشکانی و نیز آیین «مهر سوشیانت» را از بین بردند. نابودی این آثار یکی از تبهکاری‌های بزرگی بود که ساسانیان انجام دادند. ستیز آن‌ها با آیین مهر اشکانی آشکار بود. آن‌ها آثار دولتی را برانداختند که یکی از ژرف‌ترین و ارزشمندترین دولت‌های تاریخ ایران بوده است.


 

خرد و سروش در شاهنامه- کانون فردوسی در فرهنگسراابن سینا

 

 

 خبر از خبرگزاری کتاب ایران

 استاد ادبیات دانشگاه:

ستیز با اندیشه، رسالت حاکمیت زمان فردوسی بود

 یک استاد ادبیات دانشگاه در نشست «خرد و سروش: در شاهنامه فردوسی» گفت: در روزگار فردوسی سخن گفتن از سابقه فکری و نظری ایرانیان نه تنها متعارف نبود، بلکه جرم به‌حساب می‌آمد. اندیشمندانی که در آن روزگار حول ایرانی بودن می‌اندیشیدند، اندیشه‌های زیر زمینی و پنهانی داشتند. در عصر فردوسی ستیز با اندیشه، رسالت حاکمیت زمان بود._


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حبیب نبوی استاد ادبیات دانشگاه در نشست «خرد و سروش: رهنمون اسطوره‌های شاهنامه» گفت: ایران در آن زمان در اوج تاخت و تاز ترکان و تازیان قرار داشت. ترکان غزنوی از شمال شرقی و خلیفه‌های بغداد از جنوب غربی، ایرانیان را در تنگنایی قرار داده بودند که سخن گفتن از پیشینه این سرزمین، گناهی نابخشودنی بود. در آن عصر، مذهب جبری‌گری در ایران متداول و متعارف بود. 

وی که عصر روز چهارشنبه (18 آذرماه) در فرهنگسرای ابن‌سینا به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت به حکومت‌های آن دوران تاریخی اشاره کرد و افزود: حکومت‌ها نیز از این شیوه تفکر پشتیبانی می‌کردند. بهره‌مندی از قرآن و رجوع به باطن قرآن، امر ممنوع و نامعقولی به شمار می‌رفت. در آن روزگار مردم باید به ظاهر و سطح قرآن اکتفا می‌کردند. 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در ایران، مهاجمان بغداد به یک شیوه بر مردم می‌تاختند و ترکان غزنوی به شیوه‌ای دیگر. هر دو مهاجم نیز مصلحت و منافع مشترک داشتند و پاسدار موقعیت هم بودند. محمود غزنوی مزدکیان، زرتشتیان و اهل تشیع را جست‌وجو می‌کرد تا تحویل خلیفه بغداد بدهد. او، به حکم خلیفه بغداد، ایرانیان را تحت تعقیب قرار می‌داد تا پایگاه حکومتی و جایگاه خود را تثبیت کند. لذا نشانه ایرانی بودن پنهان و متروک بود. ایرانی در حاشیه و ناگزیر بود یا خود را ترک معرفی کند یا تازی، تا از گزند حکومت‌گران در امان باشد. 

وی به کتاب‌سوزی‌ها اشاره کرد و یادآور شد: بسیاری کتاب‌سوزی در ایران را انکار می‌کنند و بر این باورند که مهاجمان مرتکب چنین کاری نشدند. اما آن چه مشخص است ایرانیان در گذر تاریخی خود، بی اثر مکتوب نزیسته‌اند. شاهنامه نیز بدون سابقه فکری نیست و یک‌باره متولد نشده است. وقتی شاهنامه را می‌خوانیم، می‌بینیم که از هزاره‌های پیشین گزارش می‌دهد. این گزارش‌ها سینه به سینه منتقل نشده‌اند. 

نبوی در ادامه سخنانش گفت: هرچند در آن روزگار فرهنگ شفاهی رواج داشت، اما ایرانیان بدون فرهنگ مکتوب نبودند. مردم این مرز و بوم منش و مرام شهروندی داشتند و مدنیت را می‌شناختند. مدنیت نیز تحقق پیدا نمی‌کند مگر آن که آن ملت اثر مکتوب داشته باشد. پیداست بلایی بر سر سابقه میراث مکتوب ایرانیان آمده است. این بلا در قالب یک کتاب‌سوزی بوده و این فاجعه بی گمان اتفاق افتاده است. 

وی افزود: فردوسی بارها از «گویندگان باستان» نام می‌برد. باید پرسید که این گویندگان چه کسانی بوده‌اند؟ امکان ندارد که شاهنامه در خلاء به‌وجود آمده باشد. کتابی که چنین صلابت، غنا و اصالتی دارد، مالامال از اندیشه‌های اجتماعی و روان‌شناسی است و بازگوکننده روان تاریخی یک ملت است، حتما پشتوانه مکتوب و نوشتاری داشته است. فردوسی خود می‌گوید «پی افکندم از نظم کاخی بلند». خشت و مصالح این بنای باشکوه از اندیشه‌ها و میراث مکتوب باستانی ایرانیان پدید آمده است. 

نبوی به فردوسی اشاره کرد و گفت: فردوسی دهقان‌زاده بود. یعنی انسانی که به رابطه‌های دینی حکومت ترک تبار غزنوی نگرویده بود و مجال آن را داشت که درباره حادثه‌های دردناک و تراژدی تاریخ ایران به تامل بیندیشد. اندیشه‌ورزی ویژگی برجسته اوست. در عصر فردوسی شمار ایرانیان به 140 میلیون نفر می‌رسید. 

وی افزود: در آن زمان هنوز تلاش و گسست دوره‌های بعد پدید نیامده بود و دامنه مرزهای ایران گسترده‌تر از امروز بود. درست است که همه این 140 میلیون، اندیشه‌ورز نبودند، اما همان تعداد اندیشمندانی که وجود داشت، می‌دانستند که باید به سوی خرد و اندیشه‌ روی بیاورند و به ستیز با حکومتی بپردازند که با اندیشه سر سازگاری نداشت. 

این استاد ادبیات خاطرنشان کرد: چند گروه از ایرانیان بودند که برای سربلندی ایران می‌کوشیدند، زرتشتیان، مزدکیان و شیعیان. در نهایت شیعیان بودند که توانستند دامنه اندیشه را بگسترند و زمام حاکمیت را در حوزه دیانت، در ایران، به‌دست گیرند. در واقع مجال تشیع بیشتر از دیگران بود و شرایط برای گسترش تشیع در ایران مناسب‌تر بود. تشیع توانست با سابقه اندیشه ایرانی انس بگیرد و با آن مخالفت نکند. به همین سبب بود که روح عربیت امویان و عباسیان در روان ایرانیان انس و الفتی پیدا نکرد. 

وی افزود: در میان گروه‌های ایرانی روزگار فردوسی، طبقه دهقانان بیشتر به اندیشه‌ورزی توجه می‌کردند. فردوسی نیز که از این طبقه بود، در سرآغاز شاهنامه می‌گوید «به نام خداوند جان و خرد». وقتی او چنین می‌گوید انگار علیه اندیشه جبرگرای زمانه‌اش عصیان می‌کند. بعضی از متعصبان که در یک نقش بسته و گره خورده به سر می‌بردند و دچار انقباض فکری شده بودند، نمی‌توانستند با چنین اندیشه‌ای سازگار باشند. 

این ادیب خاطرنشان کرد: در چنین عصری که اندیشه‌ورزی گناه است و فکر جبرگرایانه حاکم است، شاهنامه بلندترین قله اندیشه به‌حساب می‌آید. فردوسی دهقان‌نژاد، متوجه بود که در زمانه‌ای که قحط اندیشه است و رگ اندیشه‌ورزان زده می‌شود، باید بذر اندیشه و خرد را بپاشد. 

وی افزود: از آن پس است که می‌گوید «نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام». چرا که می‌داند که موجودیت او در کلماتش دوام و استواری پیدا کرده است و «بذر سخن» را پراکنده است. به همین سبب بود که اعراب پس از پدید آمدن شاهنامه نتوانستند زبان خود را جایگزین زبان فارسی کنند. اگر شاهنامه وجود نداشت، این اتفاق می‌افتاد. 

در پایان نشست شاهنامه‌شناسی گروهی به اجرای موسیقی پرداختند و برگزاری انتخابات «کانون فردوسی» پایان‌بخش این برنامه بود.


 

کتاب شناخت

  

  

چهار کتاب در نشست 18/9/1388 کانون ایران بزرگ معرفی گردید:  

 

 

نام :نشان راز آمیز

دکتر نصرت الله بختور تاش

انتشارات فروهر


 

 

نام: گاتها –سرودهای مینوی زرتشت

گزارش :دکتر حسین وحیدی

انتشارات: امیرکبیر

173 صفحه

بها:14000 ریال 


 

 

 نام: هنجار هفت گانه هستی پایه های آرمان پارسایی

دکتر حسین وحیدی

نشر علمی


 

 

نام: آثارالباقیه

ابوریحان بیرونی

انتشارات امیرکبیر

611 صفحه

بها :70000 ریال


دو نشست شاهنامه در فرهنگسراهای ابن سینا و رسانه در این هفته

 

 

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه   ۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 



  

شاهنامه

با حضور دکتر نبوی

اسطوره و حماسه های ایرانی در شاهنامه

چهارشنبه 18 آذر

ساعت 16

آدرس: شهرک قدس(غرب)، خیابان ایران زمین شمالی، فرهنگسرای ابن سینا

 



 


نشست شاهنامه شناسی

دکتر حسین وحیدی   

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه  ۵و۱۲و۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه  

 

  

نشست پیشین را از اینجا بشنوید

گزارش نشست شاهنامه شناسی کانون ایران بزرگ

 

 

 

 

 خبرگزاری کتاب ایران 

 

 یک پژوهشگر فرهنگ ایران باستان:

  کارکردهای شاهنامه در جهان امروز به روشنی آشکار است

حسین وحیدی، در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار درمی‌یابیم که فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بندکشیدن اندیشه‌ها از دردهایی است که در جهان امروز وجود دارد و در شاهنامه فردوسی به آن‌ها اشاره شده است.\ 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دکتر حسین وحیدی؛ شاهنامه‌پژوه و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان در دومین نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: «بُته‌جِقه» نمادی از سیمرغ است که در خانه‌ هر ایرانی یافت می‌شود.‌ بته‌جـقه یکی از نقش‌های تزیینی ایرانی است. این نقش از سرو ایرانی که از نمادهای ایرانی بوده سرچشمه گرفته و بعدها نیز رواج بسیار یافته و طغراهای سلطان‌ عثمانی هم در همین نقش طراحی شده است.

وی که عصر پنج‌شنبه (28 آبان) در فرهنگسرای رسانه در نشستی به به‌کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت، افزود: عده‌ای این نقش را، سرو، که نشانه آزادگی ایرانیان است می‌دانند که از فروتنی سر خود را خم کرده است. عده‌ای دیگر آن را سروی می‌دانند که در دوران مزدکیان نشانه آزادگی بوده و پس از شکست مزدک سر خود را از شرمساری به زیر انداخته است.

وحیدی بته‌جقه را هم نمادی از سیمرغ برشمرد که از فرهنگ ایرانی جدایی‌ناپذیر است و در خانه‌ هر ایرانی، نقشی از آن دیده می‌شود و چیده شدن سفره‌ زناشویی به شکل بته‌جقه هم پیام افتادن مهر خدایی در دل زن و شوهر و یکی شدن آن دو را با خود دارد.

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی» با اشاره به سیمرغ در شاهنامه خاطرنشان کرد: در شاهنامه، نام سیمرغ برگرفته از «سَئِنَه‌مَرغو» اوستایی است که بعدها به شاهین دگرگون شده و «هما» هم شاهینی با پرهای سراسر سپید است.

وحیدی در ادامه سخنانش افزود: مهری که در دل سیمرغ افتاد و از زال نگهداری کرد مهر خدایی محسوب می‌شود که «ما شدن و یکی شدن با هستی» را نشان می‌دهد و برگرفته از عرفان راستین ایرانی است.

این پژوهشگر فرهنگ ایران باستان یادآور شد: زایش رستم با شکافتن پهلوی مادرش نمونه‌ای از دانش پزشکی در شاهنامه است که با راهنمایی سیمرغ برای نخستین ‌بار در جهان انجام شد ولی امروزه ایرانیان هم به جای بهره‌گیری از واژه‌ «رستم‌زاد» به اشتباه از واژه «سزارین» سود می‌جویند.

حسین وحیدی، با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار، فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بند کشیدن اندیشه‌ها به وسیله‌ی آگاهی‌رسانی جهت‌دار را از دردهایی برشمرد که در جهان امروز وجود دارند و در شاهنامه به آن‌ها اشاره شده است.

نشست پیشین شاهنامه‌پژوهی به «شاهنامه و اسطوره» اختصاص داشت و مولف کتاب «پژوهشی در فرهنگ زرتشتی» یادآور شد: من هرگز اسطوره را نفی نمی‌کنم. تخیل و اسطوره یکی از ویژگی‌های مهم انسان است و باید افسانه و اسطوره در زندگی انسان‌ها باشد. آنچه من می‌گویم این است که کسانی باور دارند و می‌نویسند که بخشی از شاهنامه افسانه است و برداشت نادرستی از اسطوره و افسانه دارند و تاریخ ما را به نادرست افسانه می‌پندارند. به تاکید می‌گویم که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست، بلکه تاریخ است.

نشست‌های شاهنامه‌پژوهی و کارکردهای شاهنامه در جهان امروز در سه هفته‌ آینده نیز عصر روزهای پنجشنبه از ساعت ١٤ به کوشش‌ کانون ایران بزرگ در فرهنگسرای رسانه برگزار خواهد شد.

دومین نشست شاهنامه شناسی - سخنرا ن دکتر وحیدی

 

دومین نشست‌ شاهنامه‌شناسی روز پنج‌شنبه در فرهنگسرای رسانه  برگزار می گردد. دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس درباره شاهنامه سخن خواهد گفت. 

 پنج شنبه  ۲۸ آبان ۱۳۸۸  از ساعت ۱۴ تا ۱۶    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

 

 

 

پیوندهای خبری: 

کتاب نیوز 

پنج پنجشنبه با"شاهنامه و اسطوره‌‌شناسی" .. ادامه 

خبرگزاری کتاب ایران 

نشست‌های شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه.. ادامه  

امرداد 

با باشندگی حسین وحیدی برگزار می‌شود:.... ادامه 

  

 


 

 

 

 گزارش نخستین نشست ازخبرگزاری کتاب ایران  

 

پژوهشگر و شاهنامه‌شناس مطرح کرد

  اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست؛ تاریخ است

حسین وحیدی در نشست «شاهنامه و اسطوره» گفت: برخی شاهنامه را به دو بخش اسطوره‌ای و تاریخی تقسیم‌بندی می‌کنند و بخش اسطوره‌ای را افسانه و خیال گمان می‌برند. این سخنی بسیار نادرست است. در شاهنامه، اسطوره خیالی و افسانه وجود ندارد و یکسره تاریخ و بر پایه دانش است.\
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حسین وحیدی استاد دانشگاه و شاهنامه‌پژوه در نشست «اسطوره و شاهنامه» گفت: برای اثبات این سخن که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست و تاریخ محسوب می‌شود، نمونه‌های فراوانی می‌توان برشمرد. در اینجا من به داستانی اشاره می‌کنم که در شاهنامه آمده و پایه‌ای تاریخی دارد. در زمان هوشنگ برای نخستین‌بار آتش پدید آمد و نگهداری شد. در آن زمان ایرانیان در جایی زندگی می‌کردند که 10 ماه زمستان و 2 ماه تابستان بود.  

وی که عصر روز پنج‌شنبه (21 آبان‌ماه) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت، افزود: با نگهداری آتش ایرانیان توانستند بر دو دشمن سرما و تاریکی چیره شوند. زمانی طول نکشید که آن‌ها بر گرد این آتش خانه‌هایی ساختند و بدین سان پا به دوره شهرنشینی و تمدن گذاشتند. خود واژه «هوشنگ» نیز به معنای دارنده خانه خوب است. پس ایرانیان با کشف آتش بود که سرزمین‌های سرد را رها کردند و به شهرنشینی دست زدند. 

مولف کتاب «نبرد تاریکی و روشنایی» خاطرنشان کرد: همه این رویداد تاریخی را شاهنامه گزارش کرده است. در شاهنامه می‌خوانیم که روزی هوشنگ از جایی می‌گذرد و با دیدن مار سیاهی به سوی او سنگی پرتاب می‌کند. با برخورد سنگ پرتاب شده با سنگ‌های زمین، آتشی پدیدار می‌شود و هوشنگ راز به دست آوردن آتش را درمی‌یابد. 

وی افزود: می‌بینیم که این سخن شاهنامه بازگو کننده گوشه‌ای از تاریخ ماست. پس چگونه می‌توان آن را افسانه و اسطوره خیالی گمان برد؟ این داستان هرگز نمی‌تواند افسانه باشد بلکه یک بحث بزرگ جامعه‌شناسی است که نشان می‌دهد چگونه
شاهنامه ما را متوجه تاریخ راستین ایران می‌کند. برای نمونه شما در هیچ کجای شاهنامه به واژه «آریایی» برنمی‌خورید. دلیل آن هم روشن است، چون این واژه ساختگی است
ایرانیان در روزگاران بسیار دور، کوه‌نشینی را رها کردند و به شهرنشینی پرداختند. 

مولف کتاب «پژوهشی در فرهنگ زرتشتی» یادآور شد: من هرگز اسطوره را نفی نمی‌کنم. تخیل و اسطوره یکی از ویژگی‌های مهم انسان است و باید افسانه و اسطوره در زندگی انسان‌ها باشد. آنچه من می‌گویم این است که کسانی باور دارند و می‌نویسند که بخشی از شاهنامه افسانه است و برداشت نادرستی از اسطوره و افسانه دارند و تاریخ ما را به نادرست افسانه می‌پندارند. به تاکید می‌گویم که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست، بلکه تاریخ است. 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: از دید اقتصادی هم داستان‌ها و سرگذشت‌هایی که در شاهنامه آمده، درخور بررسی است. ایرانیان پس از شناخت آتش، آهن را از سنگ جدا می‌کنند و با کشف این عنصر دست به ساختن وسایل بسیاری می‌زنند و تحول اقتصادی بزرگی در زندگی آن‌ها روی می‌دهد. دستیابی به آهن دگرگونی و فراگشتی در زندگی آدمیان بوجود می‌آورد که بی‌مانند است. 

وی افزود: ما داستان این تحول و دگرگونی را از شاهنامه در می‌یابیم، پس اگر چنین داستان‌هایی را افسانه و اسطوره بپنداریم، به راه نادرستی رفته‌ایم. بی‌گمان سراسر شاهنامه دریایی از گفته‌های دانشی است و از آن می‌توان به برداشت‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخی و بسیاری دیگر از دانش‌ها دست یافت. 

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: شما اگر داستان «رستم و اسفندیار» را بخوانید، به برداشت روان‌شناسانه مهمی می‌رسید. داستان از آن‌جا آغاز می‌شود که اسفندیار به مادرش کتایون، می‌گوید که تاج و تخت پدرش گشتاسب را می‌خواهد. کتایون به او پاسخ می‌دهد که تو گنج و مال و خواسته و سپاه داری و شایسته نیست که فزون‌خواه باشی. این «فزون‌خواهی»، جستار بسیار بزرگی در روان‌شناسی است که به آن فزون‌خواهی چنگالی می‌گویند. چنگال یعنی سرطان. همانگونه که سرطان چنگ در تن انسان می‌زند، انسان‌ها هم دچار و گرفتار سرطانی به نام
اروپاییان واژه آریا را ساختند تا ایران را کنار بزنند و چنین وانمود کنند که ایرانی‌ها گروهی از آریایی‌ها بوده‌اند و سپس در این باره داستان‌ها بسازند. به هر حال ما پیش از این دستبرد اروپایی‌ها، واژه آریا را نداشته‌ایم و چنین چیزی در شاهنامه دیده نمی‌شود
فزون‌خواهی می‌شوند. 

وی به نمونه دیگری نیز در شاهنامه اشاره کرد و گفت: اسفندیار سپاه و توانایی مادی دارد اما پادشاه‌خواه نیز هست. این فزون‌خواهی او را به جنگ رستم می‌فرستد و سرانجام به مرگ او می‌انجامد. پس فزون‌خواهی یک بیماری روانی است که نشانه‌های آن را در همین داستان «رستم و اسفندیار» شاهنامه می‌توانیم بیابیم. هر چه را در روان انسان جای بدهند، همان خواهد شد و در روان اسفندیار فزون‌خواهی را جای داده بودند. 

مولف کتاب «جهان‌بینی زرتشتی و عرفان مغان» خاطرنشان کرد: از داستان «رستم و اسفندیار» شاهنامه آموزش‌های فراوانی می‌توان گرفت. همانند نقش دروغ در پدید آمدن رویدادهای ناگوار؛ گشتاسب برای رهایی از خواسته اسفندیار به دروغ دست می‌یازد و می‌گوید که تاج و تخت را به تو خواهم داد. اما چنین نمی‌کند و در برابر، اسفندیار را به جنگ رستم می‌فرستد در حالی که می‌داند او در این نبرد کشته خواهد شد. 

وی به نقش بعدی آموزش شاهنامه از داستان «رستم و اسفندیار» اشاره کرد و گفت: عشق به قدرت آموزش دیگری از این داستان حماسی است. در داستان «رستم و اسفندیار» گشتاسب وابسته و شیفته قدرت است و آماده است که در راه آن، فرزندش را قربانی کند. قدرت‌خواهی هنوز هم از ویژگی‌های جهان امروز به شمار می‌رود و برای آن هزاران کار ناروا و ناپسند انجام می‌دهند. 

دکتر وحیدی در ادامه سخنانش گفت: بکارگیری دانش در راه تباهی نیز آموزش سوم از داستان رستم و اسفندیار است. آن کسی که به گشتاسب گفته بود که اسفندیار را به جنگ رستم بفرستد، وزیر دانشمند او جاماسب بود. اما دانش این مرد در خدمت مرگ و تباهی قرارگرفته بود. هنگامی هم که پیکر بی‌جان اسفندیار را می‌آورند، همه جاماسب را گناهکار و مقصر می‌دانند. هر کدام از این‌ها یک آموزش است و به راستی شاهنامه دریایی از این آموزش‌هاست. 

وی افزود: شاهنامه ما را متوجه تاریخ راستین ایران می‌کند. برای نمونه شما در هیچ کجای شاهنامه به واژه «آریایی» برنمی‌خورید. دلیل آن هم روشن است، چون این واژه ساختگی است. بدبختانه دست‌های ناپیدایی تا توانسته‌اند در نادرست گویی درباره فرهنگ و تاریخ ایران کوشیده‌اند. یکی از این نادرست گویی‌ها
خوردن مغز انسان‌ها توسط مارهایی که بر کتف ضحاک روییده بودند، بازگوکننده نکته باریک‌بینانه‌ای است. خوردن مغز انسان‌ها برای آن بود تا گفته شود که تبهکاران تاریخ همواره به سراغ مغز انسان‌های پوینده می‌رفته‌اند و آن را نابود می‌کرده‌اند
همین واژه «آریایی» است که 200 سال پیش اروپایی‌ها برای ما ساختند. این واژه در زبان اوستایی «ائیریه» خوانده می‌شده و به معنای نجیب و بزرگوار است. «ائیریه» در زبان فارسی «ایر» می‌شود نه «آریا». واژه «ایرلند» هم از همین «ایر» ساخته می‌شود که امروزه نام کشوری در اروپاست. اروپاییان واژه آریا را ساختند تا ایران را کنار بزنند و چنین وانمود کنند که ایرانی‌ها گروهی از آریایی‌ها بوده‌اند و سپس در این باره داستان‌ها بسازند. به هر حال ما پیش از این دستبرد اروپایی‌ها، واژه آریا را نداشته‌ایم و چنین چیزی در شاهنامه دیده نمی‌شود. 

این شاهنامه‌پژوه به نسل جوان امروز نیز اشاره کرد و گفت: متاسفانه امروزه، به ویژه در نزد نسل جوان، جدایی از شاهنامه دیده می‌شود. یک دلیلش انقلاب انفورماتیک است. جوانان ماهواره را می‌بینند و تلویزیون را نگاه می‌کنند و به کارهایی می‌پردازند که پیوندی با فرهنگ ایران و شاهنامه ندارد و اثر گرفته از فرهنگ بیگانگان و اروپاییان است. پس چیزهایی در ذهن آن‌ها می‌نشیند که زیان‌بار است. هیچ هم به میراث کهن و گرانسنگ ایران توجه نمی‌کنند و نمی‌دانند که برای نمونه ژرف‌ترین سخن‌ها در زمینه جامعه‌شناسی را در شاهنامه می‌توانند بیابند. یا از داستان‌های آن می‌توانند آثار هنری بیافرینند. همان داستان مشهور «رستم و سهراب» را در نظر بگیرید و ببینید که از آن چه فیلم‌های زیبایی می‌توان ساخت. این داستان می‌تواند بزرگترین دستمایه فیلم‌سازان باشد. 

وی در پایان سخنانش گفت: یکی از بزرگترین ارزشمندی‌های شاهنامه در این است که در هزار سال پیش سروده شده است اما با زندگی امروز در سده بیست و یک سازگار است. هر سروده فردوسی و هم یک جستار بزرگ است که باید درباره آن کتاب‌ها نوشت. شما داستان ضحاک را بنگرید. خواهید دید که پر از نکته‌های ظریف است که بسیار اندیشیدنی است. خوردن مغز انسان‌ها توسط مارهایی که بر کتف ضحاک روییده بودند، بازگوکننده نکته باریک‌بینانه‌ای است. خوردن مغز انسان‌ها برای آن بود تا گفته شود که تبهکاران تاریخ همواره به سراغ مغز انسان‌های پوینده می‌رفته‌اند و آن را نابود می‌کرده‌اند.


پوشش خبری نشست های کانون ایران بزرگ از خبرگزاری ها

 خبرگزاری کتاب ایران : 

حسین وحیدی از پژوهشگران و شاهنامه‌شناسان کشور، در 5 نشست پیاپی، درباره شاهنامه و اسطوره سخن خواهد گفت. نخستین نشست شاهنامه‌شناسی عصر روز (21 آبان‌ماه) برپا می‌شود. .... ادامه

 

خبرگزاری مهر: 

 پنج نشست در پنج پنجشنبه پیاپی در فرهنگسرای رسانه درباره "شاهنامه و اسطوره" برگزار می‌شود.ادامه 

 

امرداد:  

حسین وحیدی از پژوهشگران به‌نام و از شاهنامه‌شناسان کشور، در 5نشست پیاپی، پیرامون شاهنامه و استوره سخن خواهد گفت.ادامه

نشست شاهنامه شناسی- دکتر حسین وحیدی

 

 نشست شاهنامه شناسی   

  

نشست‌های شاهنامه‌شناسی روزهای پنج‌شنبه در فرهنگسرای رسانه  برگزار می گردد. دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس درباره شاهنامه سخن خواهد گفت. 

 نخستین نشست:پنج شنبه  ۲۱ آبان ۱۳۸۸  از ساعت ۱۴ تا ۱۶    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه

نشست کانون ایران بزرگ

میزان تخریب میراث فرهنگی استان خوزستان   

 زمان :پنج شنبه یازدهم تیرماه ۱۳۸۸ 

 ۴ تا ۶ پس از ظهر  

مکان فرهنگسرای رسانه 

آذر گشنسب

بسمه تعالی

تخت سلیمان

محوطه باستانی تخت سلیمان

چیکده بحث

1 – آذربایجان

2 – پیشنه

3- تکاب

4- شیز

5- تخت سلیمان

6- آذرگشنسب

چیکده بحث

7- پیشنیه اساطیری

8-چگونگی شکل گیری

9- ترقی و توسعه

10- بناها

11- حفاریها و اقدامات

12-افول آذرگشنسب

 13- تصاویر

آذربایجان غربی

استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران قرار دارد و از شمال به جمهوری آذربایجان و ترکیه، از مغرب به کشورهای ترکیه و عراق، از شرق به استان آذربایجان شرقی و استان زنجان و از جنوب به استان کردستان محدود است. مساحت استان برابر ۳۷٫۰۵۹ کیلومتر مربع است که سیزدهمین استان بزرگ کشور محسوب می‌شود و ۲٫۲۵ درصد مساحت کل کشور را تشکیل می‌دهد. جمعیت استان آذربایجان غربی طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ - ۲٫۸۷۳٫۴۵۹ نفر می‌باشد که ۴٫۰۸ درصد جمعیت کل کشور را در خود جای داده‌است و از این لحاظ هشتمین استان پرجمعیت کشور محسوب می‌شود.

شهرستانهای استان


پیشینه تاریخی

از نظر تاریخی، تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. قوم ماد پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت‌های غربی ایران از جمله آذربایجان را تصرف کردند. مقارن این ایام دولتهایی در اطراف آذربایجان وجود داشت که از آن جمله می‌توان به دولت آشور در شمال بین النهرین، دولت هتی در آسیای صغیر، دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب، اقوام کادوسی در شرق و کاسیها در حوالی کوههای زاگرس اشاره کرد. بعد از تأسیس دولت ماد، آذربایجان به ماد کوچک معروف شد و مشتمل بر شهرهای قدیمی همدان، ری، اصفهان و کرمانشاه بود.گروهی معتقدند که نام آذربایجان گرفته شده از آذرآبادگان گرفته شده و به معنی سرزمین آتش است. بزرگ‌ترین آتشکده‌های زرتشتی در این منطقه بوده است و نمونه آن هنوز در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان بجا مانده است. گروهی دیگر وجه تسمیه آذربایجان را مربوط به وجود سرداری به نام آتروپاد می‌دانند. اینان معتقدند که که بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران، سرداری به نام آتورپات در آذربایجان ظهور کرد و از اشغال آن

توسط یونانیان ممانعت به عمل آورد. از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتگان معروف شد. حکومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست کماکان استقلال داخلی خود را در چهارچوب دولت اشکانی حفظ کند. سرانجام اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی بر حکمرانان محلی آذربایجان استیلا یافت و آنرا بصورت یک ایالت غیر موروثی اداره نمود .

اردشیر اول

تکاب:

شهرستان تکاب از غرب به شهرستان شاهین‌دژ، از شمال غربی به شهرستان هشترود، از شمال شرقی به استان زنجان، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان سقز و از طرف جنوب شرقی به شهرستان بیجار محدود است و با سه استان زنجان ، آذربایجان شرقی و کردستان مرز مشترک دارد . وسعت آن ۵٬۸۸۰٬۰۰۰ متر مربع می باشد و مختصات آن به این شرح می باشد.

تاریخ بیهق    متن    328    شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى‏

            (بژدیغر) بر وزن بردى زر نام دیهى از تکاب نیشابور است.

تاریخ بیهق    متن    328    شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى‏

 (بزدن) بر وزن گلشن دیهى است در دو فرسخى ششتمد و آن را اکنون (بجدن) مى‏نویسند، این دیه از بخش زمیج و تکاب است که سابقا دو بخش (یکى زمیج و دیگرى تکاب) بوده است.

تاریخ بیهق    متن    331    شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى‏

 (تکاب) یاقوت این کلمه را (تکاف) بضم اول ضبط کرده و گوید نام بخشى از نیشابور و دیهى در جوزجان است، و چون در فارسى فا و با بیکدیگر بدل مى‏شود تکاف و تکاب یکى است، این نام اکنون بفتح اول گفته مى‏شود و در فرهنگهاى فارسى هم بفتح اول بمعنى زمین آب گذر و دره میان دو کوه ضبط شده و دیهستان بدین نام در ایران متعدد و از جمله دیهستانى است در سبزوار متصل بربع زمیج و مشتمل بر دیه‏هاى گنبد و انجمد و عزیز آباد و سر رود، و اما تکاب نیشابور غیر از تکاب بخش زمیج و از دیه‏هاى معروف آن زرقى و روکى و فوجى است و نظیرى شاعر نیشابورى از این تکاب برخاسته و خواهر زاده‏اش فوجى شاعر اهل همین دیه فوجى بوده است.

فتحنامه سند ( چچ نامه )    متن    260    توضیحات و تعلیقات و استدراکات‏

ص 77، س 12، تکاب: یعنى درّه در میان دو کوه.

شهر تکاب

شیز

یاقوت مى‏نویسد که شیز معرب (جیس) است و اهل مراغه و آن نواحى این موضع را «گزن» مى‏نامند. و در لفظ (جزنق) نیز نویسد، قصبه آبادى است در آذربایجان، نزدیک مراغه، و در آنجا آثار خرابه‏هاى عمارت و آتشکده‏اى که پادشاهان قدیم ایران ساخته بودند دیده شود. بعید نیست که اصل کلمه جزنق یعنى گزنک همان کلمه گنک و کنزک باشد که در کتب زرتشتى و یونانى نام شهر و آتشکده معروف آذربایجان بوده است- آنچه تا کنون در این توضیح نقل شده از گفتار آقاى دکتر معین است. رک: مزدیسنا، ج 1، ص 319- پایصفحه- و ص 316 و 317- پای صفحه و متن- نیز رک: یاقوت و ابن خردادبه و لسترنج ص 241- 242.

البلدان /ترجمه مختصر    متن    247    آذربایجان .....  ص : 246

ظاهر عبارت ابن الفقیه این است که جنزه و شیز دو جایند. رک: متن (ص 286) در دائرة المعارف فارسى گوید: «چیچست (فف‏ضطظح) اوستائى چئه‏چسته (طضطضفف‏ضح)، نام قدیم دریاچه‏اى در ولایت آذربایجان که بر حسب روایت مزدیسنان، مولد زرتشت در کنار آن بوده است. امروز غالبا این دریاچه را دریاچه اورمیه (رضائیه) که در زمان حمد اللّه مستوفى ظاهرا به همین نام مشهور بوده است تطبیق مى‏کنند

 [2]. مراد: شیز است که آتشکده آذرگشسب در آن قرار داشت. شیز بى‏شک در آذربایجان بوده نه در بلخ. و شیز را «در کوهى میان مراغه و زنجان و نزدیکى شهرزور و دینور» دانسته‏اند. (مزدیسنا و ادب فارسى، ج 1، ص 316).

فارسنامه ابن بلخى    متن    147    وشتاسف بن لهراسب .....  ص : 144

 [3]. این سه آتشکده عبارت بودند از: 1. آتشکده آذرگشسب در شیز آذربایجان 2. آذر بر زین مهر که در کوه ریوند قرار داشت و دقیقى گوید سرو کشمر را در کنار آن کاستند. این آتشکده در خراسان قرار داشت که به یک فاصله از میان دشت و سبزوار قرار دارد 3. آذر فرنبغ که به موبدان اختصاص داشت و آن را کاریان نیز گفته‏اند و کاریان بنا بر حدود العالم شهرکى است از داراگرد ... اندروى آتشکده‏اى است که آن را بفارسنامه ابن بلخى    متن    147    وشتاسف بن لهراسب .....  ص : 144

زرگ دارند «ص 79»

آتشکده های ایران

تخت سلیمان :

نام محوطه تاریخی بزرگی در نزدیکی تَکاب و روستای تخت سلیمان (در گذشته نصرت‌آباد) در استان آذربایجان غربی در کشور ایران است. مجموعه بناهای تاریخی در تخت سلیمان در اطراف دریاچه‌ای طبیعی ساخته شده است. آب این دریاچه که از عمق ۱۱۶ متری از درون زمین به سطح می‌آید و به زمین‌های اطراف می‌ریزد دارای املاح زیادی است که آن را برای آشامیدن و کشاورزی نامناسب کرده است. رسوب‌های حاصل از این املاح در طی قرن‌ها لبه دریاچه را شکل داده و متغیر کرده است.

دریاچه ی خسرو

تخت سلیمان، روستای نصرت آباد و کوه زندان

آذرگشنسب:

آذرگشنسپ مانند دو آتش دیگر بنا بر روایت‌های اساطیری به دست خود اهوره‌مزدا نشانده شده بود و نماینده‌ی آتش‌ها در نزد اهوره‌مزدا بود برای گله و شکایت به خاطر عدم رعایت حال آتش توسط مردمان. درباره‌ی جمشید و آذرگشنسپ باید گفت که در دوران پادشاهی جمشید در کنار دو آتش دیگر باعث روان شدن کارهای جمشید بود و در زمان پادشاهی تهمورث، پس از افتادن از پشت گاو در دریا، در همانجا درخشیده بودند. «آذرگشنسپ تا پادشاهی کیخسرو همچنان پاسبانی جهان می‌کرد. چون کیخسرو بتکده‌ی کنار دریاچه‌ی چیچست را ویران کرد آذرگشنسپ بر بال اسب کیخسرو نشست و تیرگی و تاریکی را از میان برد و جهان را روشن کرد. سپس در جای بتکده‌ی ویران، بر فراز کوه اسنوند آتشگاهی نشانده شد. این آتشگاه را از این روی گشنسپ می‌خوانند که بر یال اسب نشانده‌است».

- روایت پهلوی، فصل 18، ص 28؛ صد در بندهشن، فصل 18، صص 5-84.

- گزیده‌های زادسپرم، فرگرد  3 بند 86 .

- بندهشن، بخش 9، ص 91.

فردوسی نیز بارها وقتی می‌خواهد از تیز پایی اسب یاد کند آن را با آذرگشنسپ مقایسه می‌کند. اسم خاص گشنسپ به معنای دارنده‌ی اسبان نر، اسم بنیانگذار گمنامی است که احتمالاً شکل مادی میانه آن واژه‌ی ووشنسپ  یا ویشنسپ  می‌باشد.  به عنوان یکی از انواع اسم این آتش در بسیاری نسخ پهلوی آمده‌است. همین واژه را مورخ ارمنی سبئوس به صورت وشنسپ  آورده‌است.

متون پهلوی اصرار بر این دارند که محل آذرگشنسپ را بر فراز کوه اسنوند قرار دهند. در کنار آن، آنها از دو دریاچه در آذربایجان نام می‌برند. یکی «چیچست که در آذربایجان است، نمکین آب، بی زندگی، که در او هیچ جانمندی نیست و بن او به دریای فراخکرد پیوسته است». دوم «دریاچه خسرو که در چهار فرسنگی - بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، ص 99.

دریاچه ی خسرو  

شهرستانهای استان

دریاچه ی ارومیه (چیپیست)

پس این دریاچه‌ی خسرو می‌تواند همان تخت سلیمان امروزی باشد. این دریاچه همان دریاچه‌ای است که مقرر بوده فر کیانی را که افراسیاب در تعقیب آن بوده در خود پنهان سازد. با اینکه زمان انتقال آتشکده از کنار دریاچه‌ی چیچستِ بندهشن به دریاچه‌ی خسرو روشن نیست، اما ظاهراً زمان انتقال با زمان تدوین سرگذشت کیخسرو و کشتن افراسیاب مصادف شده بود و از آنجا که روحانیون نمی‌توانستند بپذیرند که فره کیانی وارد دریاچه‌ای می‌شود که جانمندی در آن نیست، لذا دریاچه کوچک خسرو را محل ورود فر و جایی دانستند که قرار بود افراسیاب در کنار آن کشته شود. پس در زمان انتقال، نام چیچست قبلی را به دریاچه‌ی خسرو دادند و آن را مرکز تمام قهرمانی‌های کیخسرو قرار دادند.

بعید نیست این انتقال در زمان انوشیروان   صورت گرفته باشد چرا که مسعودی در گزارشی اشاره می‌کند که «آتشکده‌ای نیز در سیروان و ری بود که بت‌ها داشت و انوشیروان بت‌ها را بیرون ریخت. 

_ آموزگار، ژاله، فرّه، این نیروی جادویی و آسمانی، ص98.

- بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، صص 1-100.

گویند وقتی انوشیروان به این آتشکده رفت آتشی بزرگ در آنجا بود و آن را به محل معروف به برکه انتقال داد». اینکه این آتشکده همان آتشکده‌ی کوه اسنوندِ بندهشن باشد روشن نیست و محل معروف به برکه هر چند هر جای دیگری می‌تواند باشد ولی بیش از هر چیز با تخت سلیمان همخوانی دارد. این احتمال وجود دارد که ویران کردن بتخانه و بیرون ریختن بت‌ها نیز در عصر انوشیروان رخ داده باشد. به طوری که بعدها این جریان را به همنام خسرو انوشیروان اطلاق کردند تا بتوانند پیشینه‌ای بس دور برای آن فراهم کنند.

به هر حال آنچه برای محل جدید اهمیت داشت، جمع کردن تمام قهرمانی‌ها و دلاوری‌های با شکوه گذشته در این خطه از آذربایجان بود. این قهرمانی‌ها در شاهنامه به خوبی بازنمایی شده‌است. مثلاً کیخسرو که از پیدا کردن افراسیاب ناامید شده با کیکاووس مشورت می‌کند و به راهنمایی او با هم رهسپار خانه‌ی آذرگشنسپ می‌شوند و پس از غسل و انجام مراسم طهارت، لباس سفید پوشیده، زاری کنان رو به درگاه آتش مقدس می‌آورند، به روحانیون گوهر می‌بخشند، سکه زر بر زند و اوستا می‌گذارند. در این بین گودرز از راه می‌رسد تا به آتش نماز برد. به آنان خبر می‌دهد که ایزد هوم در ساحل دریاچه‌ی چیچست مترصد افراسیاب است. دو پادشاه به آنجا می‌شتابند. پس از ورود به آنجا کیخسرو افراسیاب را گرفته می‌کشد و همراه کیکاووس عازم آذرگشنسپ می‌شود

و پس از کرنش در برابر آتش مقدس، هم خودِ کیخسرو و هم خزانه‌دارش، اموال بسیار وقف آتش مقدس می‌کنند. به همان مقدار کیخسرو موبدان و کسانی را که  در آتشکده اجتماع کردند، مشمول الطاف خود قرار می‌دهد.

- کاملاً روشن است که آذرگشنسپ با افراد و رویدادهای اساطیری پیوند داده شده تا بر حیثیت آتشکده بیفزایند. پیش از دعا و نیایش به درگاه آذرگشنسپ، دست یافتن بر افراسیاب برای کیخسرو غیر ممکن بود اما همین که آنها، در لباس‌های سپید، مراسم تطهیر، باژ و برسم را (مراسم روحانیون) انجام دادند، تقاضایشان برآورده شد. این جریان خود الگوی شاهی بود که در عین بزرگی ناچار از روی آوردن به درگاه مقدس آذرگشنسپ بود. روایات اذعان بر این دارند که نیرومندی و چابکی رزمندگان در این ناحیه به سبب وجود آذرگشنسپ بوده‌است. البته خود کیخسرو نیز سرآمد رزمندگان محسوب می‌شد، به همان اندازه که انوشیروان از این ویژگی برخوردار بود. بنابراین طبیعی بود که این آتش را آتش رزمندگان و آتش خاص کیخسرو بدانند.

- گزیده‌های زادسپرم، فرگرد  3 بند 86 .

ویرانه های زیارتگاه

ظاهراً در کنار زیارت از آتشکده، روحانیون از شرح دلاوری‌های قهرمانان اساطیری در این خطه، بویژه در کنار دریاچه غافل نبودند. آنها حتی پیشتر رفته شهر ارومیه را  زادگاه زرتشت معرفی و تلاش می‌کردند به همان اندازه، خطه‌ی مذکور را از هر لحاظ مقدس جلوه دهند. شاید این زمان، زمانی بود که بر آن شدند تا پیامبر را از خطه‌ی شرق به غرب کشانده، زادگاه وی را در همان جایی قرار دهند که آتشکده‌ی محبوبشان قرار داشت. این که چرا در این زمان از دوران ساسانی (عصر انوشیروان یا پیش از آن) بر آن شدند تا در رقابت سیاسی با پارت، زادگاه پیشین پیامبر، وی را به آذربایجان منتقل کنند، مبهم و پیچیده‌ است. پیش از هر چیز این اقدام را باید در جهت کسب اعتبار برای آتشکده جدید که استقلال شاهان را نشان می‌داد، تلقی کرد زیرا آتشکده‌ی جدید مظهر زرتشت / کیخسرو و دین/ شاهی بود و در مجموع نماد اتحاد دین و دولت محسوب می‌شد. در حالی که آتشکده‌های دیگر فقط مظهر روحانیت و کشا‌ورزی بودند.

این جریان به خوبی از شخصیت‌های جمشید و گشتاسپ پیداست که اولی خصلت روحانی‌اش بر خوی جنگاوریش برتری دارد و دومی نیز علی رغم ارتباط با زرتشت و جنگاوری‌هایش، بهتر می‌بود نماینده و نماد طبقات کشاورز و پیشه‌ور - بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، ص 101.

- یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3ن 1، داربیروت، ص383؛ شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل،ترجمه‌ی محمدرضا جلالی نائینی، انشارات اقبال، تهران، چاپ اول 1350 ،ص 183.

- بویس، تاریخ زرتشت، ج 3، ص 104.

- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 243.

جریان دیگری که می‌توانست به افزایش اهمیت آتشکده‌ی آذرگشنسپ کمک کند، تبلیغ درباره‌ی این موضوع بود که اینجا همان محلی است که گشتاسپ دستور داد متن اصلی (اوستا)را به نگارش درآورند و آن را در دو نسخه، یکی در گنجینه‌ی شیز و دیگری را در دژنبشت گذارد. آنها تبلیغ می‌کردند طی سلطنت ویرانگر اسکندر، متن پنهان در دژنبشت سوزانیده شد و آن که در شیز بود به دست یونانیان افتاد و به یونانی برگردانده شد. بعدها اردشیر دستور داد که نوشته‌های پراکنده را در یک مکان گرد آورند. سپس تنسر هیربد این مجموعه را به وحی دینی که در اوستا وجود داشت، ملحق نمود و نسخه‌ی اصلی را در شیز قرار داد.

بلاش اول-

اردشیر اول

به این ترتیب بر اساس دینکرد سه و از نظر طرفداران مرکز شیز، نسخه‌ی اوستای دژنبشت سوخته شده بود و در نتیجه تنها نسخه‌ی باقیمانده از نظر آنها نسخه‌ی شیز بود که پس از جمع‌آوری، در شیز گذاشته شد و در دژنبشت گذاشته نشد. بر عکس دینکرد چهارم گزارشی کاملاً متفاوت با دینکرد سه به دست می‌دهد. در این جا پس از نگارش روایت مزدیسنایی، در زمان گشتاسپ، دارای دارایان، دستور می‌دهد دو نسخه از اوستا و زند را فراهم آورند و یک نسخه را در گنجینه‌ی شیز و دومی را در دژنبشت گذارند. بعدها ولخش اشکانی فرمان می‌دهد اوستا و زند را و به دیگر سخن آنچه به صورت پراکنده یادداشت گردیده و آنچه روایت شفاهی در میان دستوران باقی مانده، بازسازی کنند. اسکندر زند را ربود و به یونان فرستاد اما اوستا را سوزاند.

- ویدن گرن، دین‌های ایران، صص، 3-343؛

- Wikander, Ibid, PP.143ff

در اینجا در روایت اقدام دارای دارایان، نسخه‌ی دوم ظاهراً همان زند است که در دژنبشت گذاشته می‌شود و نسخه‌ی اول اوستاست که در شیز گذاشته می‌شود. پس اسکندر نسخه‌ی زندِ دژنبشت را می‌رباید و نسخه‌ی اوستای شیز را می‌سوزاند. این به این معنی است که دینکرد سه، بیانگر نظریه طرفداران مرکز شیز است و دینکرد چهارم بیانگر نظریه طرفداران استخر. دنباله‌ی روایت دینکرد سه، جمع‌آوری اوستا توسط اردشیر و تنسر را شامل متن‌های پراکنده یونانی نمی‌داند هر چند تلویحاً معنای آن می‌تواند شامل متن‌های یونانی نیز شود. از طرف دیگر دینکرد چهار این جریان را به ولخش نسبت می‌دهد و جمع‌آوری متن‌های یونانی را به شاپور اول. به اعتقاد ویکاندر سنت استخر به مراتب کهن‌تر از سنت شیز است. چون اولاً به روایات عامیانه برمی‌گردد دوم اینکه سنت شیز سنت استخر را می‌شناسد در حالی که سنت استخر شیز را نمی‌شناسد. و این نشان می‌دهد که سنت شیز متأخر است و آنچه در متون آمده در راستای همان برنامه‌ی تبلیغاتی برای آتشکده‌ی آذرگشنسپ بوده‌است. - Wikander, Ibid, P.143.

. به نظر می‌رسد از سده‌های میانه‌ی حکومت ساسانی به بعد، پیش از هر چیز، رقابت میان آتشکده‌های شاهان و جنگیان و آتشکده‌ی روحانیون بوده‌است. بررسی منابع اسلامی و گزارش‌هایی که در باره سرگذشت آتشکده‌ها می‌دهند، می‌تواند به روشن کردن هر چه بیشتر این رقابت کمک کند. این رقابت که حتی به نوشتارهای دینی نیز کشیده شده بود، در نوشته‌های مورخان اسلامی و جغرافی‌دانان نیز تأثیر گذاشته‌است. نکته‌ای که لازم به ذکر است و هنوز روشن نیست این است که چرا  دو سنت در رقابت با یکدیگر به جای اینکه محل نگهداری اوستا و زند را در آتشکده‌هایشان، آذرگشنسپ و آذرفرنبغ معرف کنند، از عناوین شیز و دژنبشت استفاده کردند. شاید همین نکته نشان دهنده متأخر بودن این دو آتشکده نسبت به مکانهای مقدس و کهن شیز و دژنبشت باشد. چون در هیچ جا اشاره نمی‌شود که آذرفرنبغ مرکز روایات دینی بوده است یا آذرگشنسپ. بعد از زوال حکومت ساسانی وپذیرش دین اسلام توسط ایرانیان، این مجموعه عظیم که در جنگهای ایران و روم در زمان خسرو پرویز بشدت آسیب دیده بود، دیگر رمق تجدید حیات نیافت، اما تا قرن 4 ﻫ .ق تعداد اندکی از معتقدان آئین زرتشت در این محل اسکان داشته و آتشکده نیز در مقیاس کوچکتری مورد استفاده بوده، در زمان حکومت آباقاخان مغول با انجام تعمیرات وسیع و چشمگیر و احداث بناهای جدید، از این مکان مدتی بعنوان پایتخت تابستانی و تفرجگاه استفاده می شود، بعدا" نیز محل مذکور توسط عامه مردم بصورت شهرکی کم اهمیت با مشاغل متنوع تا قرن 11 ﻫ.ق.

گستره شاهنشاهی ساسانی

همانطور که ذکر شده در دوره ساسانی بویژه در زمان خسرو انوشیروان ( 579-531 میلادی ) و خسرو پرویز توجه خاصی به عمران و آبادانی این محوطه معطوف می گردد، و بعنوان یکی از معابد بسیار با اهمیت تلقی می شود.

خسرو انوشیروان

خسروپرویز

آتشکده آذر گشنسب در متون قدیم دارای اسامی متعددی است از جمله به زبان پهلوی گنزک(GANZAK) یا گنجه نامیده می شده، رومیان آنرا گزکا (GAZKA) و اعراب شیز (SHIZ)می گفتند. در زمان ایلخانان بدان ستوریق گفته شده، اما کلمه تخت سلیمان ازآخرین  اسامی مجموعه می با شد که عامه مردم بعلت عدم اطلاع ازعملکرداصلی و زمان ساخت آن، با توجه به احادیث و روایت مذهبی در مورد اقتدار حضرت سلیمان ، این امکان را بدان منسوب داشته و بهمین جهت محل یاد شده حالت تقدیس پیدا می کند و مردم خود را موظف به حفاظت و مراقبت از این محلی میدانستند.از اوایل قرن 19 م به بعد نیز مستشرفین از تخت بازدید و نهایتا" از سال 1959 میلادی ( 1337 شمسی ) مجموعه توسط هیات حفاری آلمانی با نظارت کارشناسان ایرانی به مدت 20 سال مورد کاوش علمی قرار گرفت.

قبل از ساسانیان منطقه ی تخت سلیمان  شاهد شهرنشینی های بسیار بوده است وعلت آن رامی توان دروجود آب وهوای مساعد دانست ، به طوری که درکتاب روزگاران آمده است«آنتونیوس سردارروم وفرمانروای سوریه به تحریک یک تن ازنجبا  موقع رابرای  اقدام به لشکرکشی برضد پارت(اشکانیان) مناسب دید. بالشکری عظیم ،بالغ بر صدهزارنفر،ازفرات گذشت-36ق م – به آذربایجان  غربی امروزی آمدوشهر پراسپه درمحل تخت سلیمان رابه محاصره انداخت.»

این اثر جزو میراث جهانی قرار گرفته وازطرف سازمان ملل حمایت می شوددریاچه ی آتشفشانی  وغروب دلربای خورشیدومنظره ی ایوان خسرو درآب آن وطبیعت اطراف  درهر فصل زیبایی خاص خودرادارد.آب دریاچه ازخروجی آن به پایین سرازیر می شودکه به اژدهای سلیمان معروف است.مسلمین دردوره ی ایلخانی(مغولان مسلمان) برای ساخت مسجدوبناهای دیگر اقدام به تخریب ساختمان های قدیمی ساسانی نموده ودرروی بناهای گذشته به ساخت وساز نموده اند.ازدیگر مکانهای تخت سلیمان علاوه برایوان خسروبه معبد آناهیتا،آتشکده ی آذرگشنسب،تالارستونداروآثارمعماری دوره ی ایلخانی میتوان اشاره کرد.

بنا

مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان که در 45 کیلومتری شمال شرقی تکاب در استان آذربایجان غربی قرار گرفته، با وسعتی معادل 5/12 هکتار بعنوان یکی از محوطه های تاریخی مهم کشور و محل یکی از.سه آتشکده بزرگ دوره ساسانی یعنی جایگاه آتش آذرگشنسب محسوب می گردد.در این منطقه علاوه بر بقایای معماری مربوط به آتشکده آذرگشنسب و تاسیسات معماری دوره ساسانی و آثاری از دوران اسلامی بویژه زمان ایلخانی مغول نشانه ها و بقایای استقرار از هزاره اول ق.م ملاحظه می شود. اما اوج شکوه و آبادانی تخت مربوط به دوره ساسانی می باشد که ساختمان آتشکده آذرگشنسب در این مکان احداث و بعنوان مهمترین معبد مورد احترام ایرانیان قبل از اسلام نقش بسیار تعیین کننده ای در حیات سیاسی – اجتماعی حکومت ساسانی ایفا می نماید و آتش جاودان آن بمدت 7 قرن نماد اقتدار

نمای تختگاه و کوه زندان    

نمای پانورامای دریاچه و ایوان خسرو

معبد آناهیتا         

مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان وسیع ترین تاسیسات مذهبی واجتماعی دوره ساسانی  است که تاکنون شناسایی و از زیر خاک بیرون آورده شده است بقایای آثار معماری این محوطه متعلق به یکی از بزرگترین نمادهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی اواخر دوره ساسانی در قرن 6 م بشمار می آید. نقش تخت سلیمان برای حکومت ساسانیان همانند تخت جمشید است برای هخامنشیان .

تخت جمشید

تخت جمشید

افول آذرگشنسب:

در دوره اشکانی نیز چندین گزارش از جنگ های بین امپراتوری روم و پادشاهی اشکانی گزارش شده است. بر طبق یکی از این گزارشات، داستان تاریخی کلئوپاترا و آنتونی که در تاریخ روم، مصر و جهان معروف است. سردار رومی آنتونیو، در سال 36 قبل از میلاد به محاصره قلعه گنزک پرداخت. در جریان این محاصرات نگهبانان آتشکده مقدس هر زمان که احساس می کردند امکان سقوط قلعه وجود دارد، اشیاء قیمتی موجود در آتشکده و معبد ناهید را به داخل دریاچه می انداختند. بنابراین می توان امیدوار بود که مقدار زیادی از نذورات دوره اشکانی در کف دریاچه موجود باشد. در دوره ساسانی نیز دست کم، یک بار قلعه تخت سلیمان به وسیله نیروهای روم شرقی به اشغال درآمده است. بر طبق این گزارش در جریان جنگ های خسروپرویز با هراکلیوس، پادشاه روم، این قلعه به تصرف نیروهای رومی درمی آید (624میلادی). گمان می رود که موبدان آتشکده پیش از تصرف قلعه به وسیله نیروهای متخاصم، نذورات و گنج های موجود در آن را به داخل آب انداخته باشند.

در جریان جنگ های صدر اسلام و تصرف ایران به وسیله اعراب نیز، قلعه به محاصره نیروهای خلیفه دوم درمی آید. بعید نیست که در این زمان هم گنج ها هایی نیز به قعر دریاچه ریخته شده باشند.  از نگاه موبدان زرتشتی این دریاچه متعلق به ناهید (آناهیتا) الهه آبها؛ بوده، بنابراین ریختن اشیاء نذری به داخل آن اصولا به منظور حفظ این اشیاء به وسیله صاحب آن تلقی می شده و جایز و مباح بوده است. معجم البلدان/ترجمه    ج‏1    160    باب همزه و ذال و آنچه پس از آن‏هاست .....  ص : 159

گشودن آذربایجان، نخست به روزگار عمر خطّاب بود که مغیره پسر شعبه ثقفى را به فرماندارى کوفه گماشت و با او فرمانى براى حذیفه پسر یمان به فرماندارى آذربایجان فرستاد که در نهاوند به دست او رسید و از آنجا با سپاهى

انبوه به آذربایجان رفت تا به اردبیل رسید که آن روز پایتخت آذربایجان مى‏بود. مرزبانش جنگجویان «باجروان»، «میمذ»، «بذ»، «سراو (سراب)»، «شیز»، «میانج» و جز آن را آماده کرده، چند روز به سختى جنگیدند و سپس مرزبان با حذیفه آشتى کرد که هشتصد هزار درم بپردازد و عربها کسى را نکشند و اسیر نکنند و هیچ آتشکده را خاموش نکنند و کردان بلاشجان و سبلان و میان رودان را آزاد گذارند، به ویژه مردم «شیز» را از رقص (زفن) در جشنها و مراسم دیگر که داشتند باز ندارند.

دریاچه و ویرانه‌های تخت سلیمان

کاخ شکارگاه(دوره ایلخانی

دروازه شمالی

نمای درونی

مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان در 42 کیلومتری شمال شرقی شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد.

آثار باستانی این مجموعه و دریاچه جوشان آن، روی صفحه‌ای سنگی و طبیعی قرار گرفته که از رسوبات آب دریاچه به وجود آمده است.

قدمت این منطقه از لحاظ سکونت‌گاه انسانی به 3 هزار سال پیش باز می گردد؛ و یکی از مهمترین آثار تاریخی کشور است که به عنوان چهارمین اثر ایران در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.

این مجموعه چه به لحاظ وجود آثار باستان شناختی و چه به لحاظ ارتباط با مدارک مکتوب تاریخی و اسطوره‌ای در شمال و غرب ایران کاملا منحصر به فرد است.

دوره ساسانی تا دوره ایلخانان مغول شناسایی شده، ولی از آنجایی که تاریخ نظری این مجموعه به دوره هخامنشی و اشکانی می‌رسد، بی‌تردید در صورت ادامه حفاری، آثار مهمی از دوره‌های پیش از ساسانی در این محل کشف خواهد شد.

بخش طبیعی مجموعه تخت سلیمان متشکل از یک کوه آهکی است که در قله آن، چشمه بسیار بزرگی (با دریاچه‌ای به قطر حدود 116 متر) وجود دارد.


این کوه در طول هزاران سال در اثر رسوبات آهکی موجود در آب چشمه فوق شکل گرفته است. هم اینک در اطراف کوه تخت سلیمان چندین تپه کوچک از این نوع، در اطراف چشمه های آهکی در حال شکل گیری است.

کوه بلند زندان سلیمان نیز یکی از همین کوه‌های رسوبی است که در پنج کیلومتری تخت سلیمان هزاران سال پیش شکل گرفته است (البته در حال حاضر چشمه به وجود آورنده این کوه و دریاچه آن خشک شده).

روند شکل گیری کوه‌های رسوبی در منطقه تخت سلیمان امری طبیعی و مربوط به شکل خاص زمین و نوع املاح موجود در آب چشمه های منطقه است.

با سپاس از صبوری تان

نشست کانون فردوسی

 

   

خرد در شاهنامه   

سخنران: دکتر قدمعلی سرامی  

زمان : چهارشنبه هفتم اسفند هنگام:10 تا 12 بامداد  

مکان : فرهنگسرای ابن سینا

تهران، شهرک غرب - فاز 1 - خیابان ایران زمین شمالی - روبروی باغ خوردین