بسمه تعالی
تخت سلیمان
محوطه باستانی تخت سلیمان
چیکده بحث
1 – آذربایجان
2 – پیشنه
3- تکاب
4- شیز
5- تخت سلیمان
6- آذرگشنسب
چیکده بحث
7- پیشنیه اساطیری
8-چگونگی شکل گیری
9- ترقی و توسعه
10- بناها
11- حفاریها و اقدامات
12-افول آذرگشنسب
13- تصاویر
آذربایجان غربی
استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران قرار دارد و از شمال به جمهوری آذربایجان و ترکیه، از مغرب به کشورهای ترکیه و عراق، از شرق به استان آذربایجان شرقی و استان زنجان و از جنوب به استان کردستان محدود است. مساحت استان برابر ۳۷٫۰۵۹ کیلومتر مربع است که سیزدهمین استان بزرگ کشور محسوب میشود و ۲٫۲۵ درصد مساحت کل کشور را تشکیل میدهد. جمعیت استان آذربایجان غربی طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ - ۲٫۸۷۳٫۴۵۹ نفر میباشد که ۴٫۰۸ درصد جمعیت کل کشور را در خود جای دادهاست و از این لحاظ هشتمین استان پرجمعیت کشور محسوب میشود.
شهرستانهای استان
پیشینه تاریخی
از نظر تاریخی، تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. قوم ماد پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمتهای غربی ایران از جمله آذربایجان را تصرف کردند. مقارن این ایام دولتهایی در اطراف آذربایجان وجود داشت که از آن جمله میتوان به دولت آشور در شمال بین النهرین، دولت هتی در آسیای صغیر، دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب، اقوام کادوسی در شرق و کاسیها در حوالی کوههای زاگرس اشاره کرد. بعد از تأسیس دولت ماد، آذربایجان به ماد کوچک معروف شد و مشتمل بر شهرهای قدیمی همدان، ری، اصفهان و کرمانشاه بود.گروهی معتقدند که نام آذربایجان گرفته شده از آذرآبادگان گرفته شده و به معنی سرزمین آتش است. بزرگترین آتشکدههای زرتشتی در این منطقه بوده است و نمونه آن هنوز در باکو پایتخت جمهوری آذربایجان بجا مانده است. گروهی دیگر وجه تسمیه آذربایجان را مربوط به وجود سرداری به نام آتروپاد میدانند. اینان معتقدند که که بعد از غلبه اسکندر مقدونی به ایران، سرداری به نام آتورپات در آذربایجان ظهور کرد و از اشغال آن
توسط یونانیان ممانعت به عمل آورد. از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتگان معروف شد. حکومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشکانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست کماکان استقلال داخلی خود را در چهارچوب دولت اشکانی حفظ کند. سرانجام اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی بر حکمرانان محلی آذربایجان استیلا یافت و آنرا بصورت یک ایالت غیر موروثی اداره نمود .
اردشیر اول
تکاب:
شهرستان تکاب از غرب به شهرستان شاهیندژ، از شمال غربی به شهرستان هشترود، از شمال شرقی به استان زنجان، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان سقز و از طرف جنوب شرقی به شهرستان بیجار محدود است و با سه استان زنجان ، آذربایجان شرقی و کردستان مرز مشترک دارد . وسعت آن ۵٬۸۸۰٬۰۰۰ متر مربع می باشد و مختصات آن به این شرح می باشد.
تاریخ بیهق متن 328 شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى
(بژدیغر) بر وزن بردى زر نام دیهى از تکاب نیشابور است.
تاریخ بیهق متن 328 شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى
(بزدن) بر وزن گلشن دیهى است در دو فرسخى ششتمد و آن را اکنون (بجدن) مىنویسند، این دیه از بخش زمیج و تکاب است که سابقا دو بخش (یکى زمیج و دیگرى تکاب) بوده است.
تاریخ بیهق متن 331 شرح و توضیح بعض کلمات و عبارات بترتیب حروف تهجى
(تکاب) یاقوت این کلمه را (تکاف) بضم اول ضبط کرده و گوید نام بخشى از نیشابور و دیهى در جوزجان است، و چون در فارسى فا و با بیکدیگر بدل مىشود تکاف و تکاب یکى است، این نام اکنون بفتح اول گفته مىشود و در فرهنگهاى فارسى هم بفتح اول بمعنى زمین آب گذر و دره میان دو کوه ضبط شده و دیهستان بدین نام در ایران متعدد و از جمله دیهستانى است در سبزوار متصل بربع زمیج و مشتمل بر دیههاى گنبد و انجمد و عزیز آباد و سر رود، و اما تکاب نیشابور غیر از تکاب بخش زمیج و از دیههاى معروف آن زرقى و روکى و فوجى است و نظیرى شاعر نیشابورى از این تکاب برخاسته و خواهر زادهاش فوجى شاعر اهل همین دیه فوجى بوده است.
فتحنامه سند ( چچ نامه ) متن 260 توضیحات و تعلیقات و استدراکات
ص 77، س 12، تکاب: یعنى درّه در میان دو کوه.
شهر تکاب
شیز
یاقوت مىنویسد که شیز معرب (جیس) است و اهل مراغه و آن نواحى این موضع را «گزن» مىنامند. و در لفظ (جزنق) نیز نویسد، قصبه آبادى است در آذربایجان، نزدیک مراغه، و در آنجا آثار خرابههاى عمارت و آتشکدهاى که پادشاهان قدیم ایران ساخته بودند دیده شود. بعید نیست که اصل کلمه جزنق یعنى گزنک همان کلمه گنک و کنزک باشد که در کتب زرتشتى و یونانى نام شهر و آتشکده معروف آذربایجان بوده است- آنچه تا کنون در این توضیح نقل شده از گفتار آقاى دکتر معین است. رک: مزدیسنا، ج 1، ص 319- پایصفحه- و ص 316 و 317- پای صفحه و متن- نیز رک: یاقوت و ابن خردادبه و لسترنج ص 241- 242.
البلدان /ترجمه مختصر متن 247 آذربایجان ..... ص : 246
ظاهر عبارت ابن الفقیه این است که جنزه و شیز دو جایند. رک: متن (ص 286) در دائرة المعارف فارسى گوید: «چیچست (ففضطظح) اوستائى چئهچسته (طضطضففضح)، نام قدیم دریاچهاى در ولایت آذربایجان که بر حسب روایت مزدیسنان، مولد زرتشت در کنار آن بوده است. امروز غالبا این دریاچه را دریاچه اورمیه (رضائیه) که در زمان حمد اللّه مستوفى ظاهرا به همین نام مشهور بوده است تطبیق مىکنند
[2]. مراد: شیز است که آتشکده آذرگشسب در آن قرار داشت. شیز بىشک در آذربایجان بوده نه در بلخ. و شیز را «در کوهى میان مراغه و زنجان و نزدیکى شهرزور و دینور» دانستهاند. (مزدیسنا و ادب فارسى، ج 1، ص 316).
فارسنامه ابن بلخى متن 147 وشتاسف بن لهراسب ..... ص : 144
[3]. این سه آتشکده عبارت بودند از: 1. آتشکده آذرگشسب در شیز آذربایجان 2. آذر بر زین مهر که در کوه ریوند قرار داشت و دقیقى گوید سرو کشمر را در کنار آن کاستند. این آتشکده در خراسان قرار داشت که به یک فاصله از میان دشت و سبزوار قرار دارد 3. آذر فرنبغ که به موبدان اختصاص داشت و آن را کاریان نیز گفتهاند و کاریان بنا بر حدود العالم شهرکى است از داراگرد ... اندروى آتشکدهاى است که آن را بفارسنامه ابن بلخى متن 147 وشتاسف بن لهراسب ..... ص : 144
زرگ دارند «ص 79»
آتشکده های ایران
تخت سلیمان :
نام محوطه تاریخی بزرگی در نزدیکی تَکاب و روستای تخت سلیمان (در گذشته نصرتآباد) در استان آذربایجان غربی در کشور ایران است. مجموعه بناهای تاریخی در تخت سلیمان در اطراف دریاچهای طبیعی ساخته شده است. آب این دریاچه که از عمق ۱۱۶ متری از درون زمین به سطح میآید و به زمینهای اطراف میریزد دارای املاح زیادی است که آن را برای آشامیدن و کشاورزی نامناسب کرده است. رسوبهای حاصل از این املاح در طی قرنها لبه دریاچه را شکل داده و متغیر کرده است.
دریاچه ی خسرو
تخت سلیمان، روستای نصرت آباد و کوه زندان
آذرگشنسب:
آذرگشنسپ مانند دو آتش دیگر بنا بر روایتهای اساطیری به دست خود اهورهمزدا نشانده شده بود و نمایندهی آتشها در نزد اهورهمزدا بود برای گله و شکایت به خاطر عدم رعایت حال آتش توسط مردمان. دربارهی جمشید و آذرگشنسپ باید گفت که در دوران پادشاهی جمشید در کنار دو آتش دیگر باعث روان شدن کارهای جمشید بود و در زمان پادشاهی تهمورث، پس از افتادن از پشت گاو در دریا، در همانجا درخشیده بودند. «آذرگشنسپ تا پادشاهی کیخسرو همچنان پاسبانی جهان میکرد. چون کیخسرو بتکدهی کنار دریاچهی چیچست را ویران کرد آذرگشنسپ بر بال اسب کیخسرو نشست و تیرگی و تاریکی را از میان برد و جهان را روشن کرد. سپس در جای بتکدهی ویران، بر فراز کوه اسنوند آتشگاهی نشانده شد. این آتشگاه را از این روی گشنسپ میخوانند که بر یال اسب نشاندهاست».
- روایت پهلوی، فصل 18، ص 28؛ صد در بندهشن، فصل 18، صص 5-84.
- گزیدههای زادسپرم، فرگرد 3 بند 86 .
- بندهشن، بخش 9، ص 91.
فردوسی نیز بارها وقتی میخواهد از تیز پایی اسب یاد کند آن را با آذرگشنسپ مقایسه میکند. اسم خاص گشنسپ به معنای دارندهی اسبان نر، اسم بنیانگذار گمنامی است که احتمالاً شکل مادی میانه آن واژهی ووشنسپ یا ویشنسپ میباشد. به عنوان یکی از انواع اسم این آتش در بسیاری نسخ پهلوی آمدهاست. همین واژه را مورخ ارمنی سبئوس به صورت وشنسپ آوردهاست.
متون پهلوی اصرار بر این دارند که محل آذرگشنسپ را بر فراز کوه اسنوند قرار دهند. در کنار آن، آنها از دو دریاچه در آذربایجان نام میبرند. یکی «چیچست که در آذربایجان است، نمکین آب، بی زندگی، که در او هیچ جانمندی نیست و بن او به دریای فراخکرد پیوسته است». دوم «دریاچه خسرو که در چهار فرسنگی - بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، ص 99.
دریاچه ی خسرو
شهرستانهای استان
دریاچه ی ارومیه (چیپیست)
پس این دریاچهی خسرو میتواند همان تخت سلیمان امروزی باشد. این دریاچه همان دریاچهای است که مقرر بوده فر کیانی را که افراسیاب در تعقیب آن بوده در خود پنهان سازد. با اینکه زمان انتقال آتشکده از کنار دریاچهی چیچستِ بندهشن به دریاچهی خسرو روشن نیست، اما ظاهراً زمان انتقال با زمان تدوین سرگذشت کیخسرو و کشتن افراسیاب مصادف شده بود و از آنجا که روحانیون نمیتوانستند بپذیرند که فره کیانی وارد دریاچهای میشود که جانمندی در آن نیست، لذا دریاچه کوچک خسرو را محل ورود فر و جایی دانستند که قرار بود افراسیاب در کنار آن کشته شود. پس در زمان انتقال، نام چیچست قبلی را به دریاچهی خسرو دادند و آن را مرکز تمام قهرمانیهای کیخسرو قرار دادند.
بعید نیست این انتقال در زمان انوشیروان صورت گرفته باشد چرا که مسعودی در گزارشی اشاره میکند که «آتشکدهای نیز در سیروان و ری بود که بتها داشت و انوشیروان بتها را بیرون ریخت.
_ آموزگار، ژاله، فرّه، این نیروی جادویی و آسمانی، ص98.
- بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، صص 1-100.
گویند وقتی انوشیروان به این آتشکده رفت آتشی بزرگ در آنجا بود و آن را به محل معروف به برکه انتقال داد». اینکه این آتشکده همان آتشکدهی کوه اسنوندِ بندهشن باشد روشن نیست و محل معروف به برکه هر چند هر جای دیگری میتواند باشد ولی بیش از هر چیز با تخت سلیمان همخوانی دارد. این احتمال وجود دارد که ویران کردن بتخانه و بیرون ریختن بتها نیز در عصر انوشیروان رخ داده باشد. به طوری که بعدها این جریان را به همنام خسرو انوشیروان اطلاق کردند تا بتوانند پیشینهای بس دور برای آن فراهم کنند.
به هر حال آنچه برای محل جدید اهمیت داشت، جمع کردن تمام قهرمانیها و دلاوریهای با شکوه گذشته در این خطه از آذربایجان بود. این قهرمانیها در شاهنامه به خوبی بازنمایی شدهاست. مثلاً کیخسرو که از پیدا کردن افراسیاب ناامید شده با کیکاووس مشورت میکند و به راهنمایی او با هم رهسپار خانهی آذرگشنسپ میشوند و پس از غسل و انجام مراسم طهارت، لباس سفید پوشیده، زاری کنان رو به درگاه آتش مقدس میآورند، به روحانیون گوهر میبخشند، سکه زر بر زند و اوستا میگذارند. در این بین گودرز از راه میرسد تا به آتش نماز برد. به آنان خبر میدهد که ایزد هوم در ساحل دریاچهی چیچست مترصد افراسیاب است. دو پادشاه به آنجا میشتابند. پس از ورود به آنجا کیخسرو افراسیاب را گرفته میکشد و همراه کیکاووس عازم آذرگشنسپ میشود
و پس از کرنش در برابر آتش مقدس، هم خودِ کیخسرو و هم خزانهدارش، اموال بسیار وقف آتش مقدس میکنند. به همان مقدار کیخسرو موبدان و کسانی را که در آتشکده اجتماع کردند، مشمول الطاف خود قرار میدهد.
- کاملاً روشن است که آذرگشنسپ با افراد و رویدادهای اساطیری پیوند داده شده تا بر حیثیت آتشکده بیفزایند. پیش از دعا و نیایش به درگاه آذرگشنسپ، دست یافتن بر افراسیاب برای کیخسرو غیر ممکن بود اما همین که آنها، در لباسهای سپید، مراسم تطهیر، باژ و برسم را (مراسم روحانیون) انجام دادند، تقاضایشان برآورده شد. این جریان خود الگوی شاهی بود که در عین بزرگی ناچار از روی آوردن به درگاه مقدس آذرگشنسپ بود. روایات اذعان بر این دارند که نیرومندی و چابکی رزمندگان در این ناحیه به سبب وجود آذرگشنسپ بودهاست. البته خود کیخسرو نیز سرآمد رزمندگان محسوب میشد، به همان اندازه که انوشیروان از این ویژگی برخوردار بود. بنابراین طبیعی بود که این آتش را آتش رزمندگان و آتش خاص کیخسرو بدانند.
- گزیدههای زادسپرم، فرگرد 3 بند 86 .
ویرانه های زیارتگاه
ظاهراً در کنار زیارت از آتشکده، روحانیون از شرح دلاوریهای قهرمانان اساطیری در این خطه، بویژه در کنار دریاچه غافل نبودند. آنها حتی پیشتر رفته شهر ارومیه را زادگاه زرتشت معرفی و تلاش میکردند به همان اندازه، خطهی مذکور را از هر لحاظ مقدس جلوه دهند. شاید این زمان، زمانی بود که بر آن شدند تا پیامبر را از خطهی شرق به غرب کشانده، زادگاه وی را در همان جایی قرار دهند که آتشکدهی محبوبشان قرار داشت. این که چرا در این زمان از دوران ساسانی (عصر انوشیروان یا پیش از آن) بر آن شدند تا در رقابت سیاسی با پارت، زادگاه پیشین پیامبر، وی را به آذربایجان منتقل کنند، مبهم و پیچیده است. پیش از هر چیز این اقدام را باید در جهت کسب اعتبار برای آتشکده جدید که استقلال شاهان را نشان میداد، تلقی کرد زیرا آتشکدهی جدید مظهر زرتشت / کیخسرو و دین/ شاهی بود و در مجموع نماد اتحاد دین و دولت محسوب میشد. در حالی که آتشکدههای دیگر فقط مظهر روحانیت و کشاورزی بودند.
این جریان به خوبی از شخصیتهای جمشید و گشتاسپ پیداست که اولی خصلت روحانیاش بر خوی جنگاوریش برتری دارد و دومی نیز علی رغم ارتباط با زرتشت و جنگاوریهایش، بهتر میبود نماینده و نماد طبقات کشاورز و پیشهور - بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج 3، ص 101.
- یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3ن 1، داربیروت، ص383؛ شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل،ترجمهی محمدرضا جلالی نائینی، انشارات اقبال، تهران، چاپ اول 1350 ،ص 183.
- بویس، تاریخ زرتشت، ج 3، ص 104.
- کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 243.
جریان دیگری که میتوانست به افزایش اهمیت آتشکدهی آذرگشنسپ کمک کند، تبلیغ دربارهی این موضوع بود که اینجا همان محلی است که گشتاسپ دستور داد متن اصلی (اوستا)را به نگارش درآورند و آن را در دو نسخه، یکی در گنجینهی شیز و دیگری را در دژنبشت گذارد. آنها تبلیغ میکردند طی سلطنت ویرانگر اسکندر، متن پنهان در دژنبشت سوزانیده شد و آن که در شیز بود به دست یونانیان افتاد و به یونانی برگردانده شد. بعدها اردشیر دستور داد که نوشتههای پراکنده را در یک مکان گرد آورند. سپس تنسر هیربد این مجموعه را به وحی دینی که در اوستا وجود داشت، ملحق نمود و نسخهی اصلی را در شیز قرار داد.
بلاش اول-
اردشیر اول
به این ترتیب بر اساس دینکرد سه و از نظر طرفداران مرکز شیز، نسخهی اوستای دژنبشت سوخته شده بود و در نتیجه تنها نسخهی باقیمانده از نظر آنها نسخهی شیز بود که پس از جمعآوری، در شیز گذاشته شد و در دژنبشت گذاشته نشد. بر عکس دینکرد چهارم گزارشی کاملاً متفاوت با دینکرد سه به دست میدهد. در این جا پس از نگارش روایت مزدیسنایی، در زمان گشتاسپ، دارای دارایان، دستور میدهد دو نسخه از اوستا و زند را فراهم آورند و یک نسخه را در گنجینهی شیز و دومی را در دژنبشت گذارند. بعدها ولخش اشکانی فرمان میدهد اوستا و زند را و به دیگر سخن آنچه به صورت پراکنده یادداشت گردیده و آنچه روایت شفاهی در میان دستوران باقی مانده، بازسازی کنند. اسکندر زند را ربود و به یونان فرستاد اما اوستا را سوزاند.
- ویدن گرن، دینهای ایران، صص، 3-343؛
- Wikander, Ibid, PP.143ff
در اینجا در روایت اقدام دارای دارایان، نسخهی دوم ظاهراً همان زند است که در دژنبشت گذاشته میشود و نسخهی اول اوستاست که در شیز گذاشته میشود. پس اسکندر نسخهی زندِ دژنبشت را میرباید و نسخهی اوستای شیز را میسوزاند. این به این معنی است که دینکرد سه، بیانگر نظریه طرفداران مرکز شیز است و دینکرد چهارم بیانگر نظریه طرفداران استخر. دنبالهی روایت دینکرد سه، جمعآوری اوستا توسط اردشیر و تنسر را شامل متنهای پراکنده یونانی نمیداند هر چند تلویحاً معنای آن میتواند شامل متنهای یونانی نیز شود. از طرف دیگر دینکرد چهار این جریان را به ولخش نسبت میدهد و جمعآوری متنهای یونانی را به شاپور اول. به اعتقاد ویکاندر سنت استخر به مراتب کهنتر از سنت شیز است. چون اولاً به روایات عامیانه برمیگردد دوم اینکه سنت شیز سنت استخر را میشناسد در حالی که سنت استخر شیز را نمیشناسد. و این نشان میدهد که سنت شیز متأخر است و آنچه در متون آمده در راستای همان برنامهی تبلیغاتی برای آتشکدهی آذرگشنسپ بودهاست. - Wikander, Ibid, P.143.
. به نظر میرسد از سدههای میانهی حکومت ساسانی به بعد، پیش از هر چیز، رقابت میان آتشکدههای شاهان و جنگیان و آتشکدهی روحانیون بودهاست. بررسی منابع اسلامی و گزارشهایی که در باره سرگذشت آتشکدهها میدهند، میتواند به روشن کردن هر چه بیشتر این رقابت کمک کند. این رقابت که حتی به نوشتارهای دینی نیز کشیده شده بود، در نوشتههای مورخان اسلامی و جغرافیدانان نیز تأثیر گذاشتهاست. نکتهای که لازم به ذکر است و هنوز روشن نیست این است که چرا دو سنت در رقابت با یکدیگر به جای اینکه محل نگهداری اوستا و زند را در آتشکدههایشان، آذرگشنسپ و آذرفرنبغ معرف کنند، از عناوین شیز و دژنبشت استفاده کردند. شاید همین نکته نشان دهنده متأخر بودن این دو آتشکده نسبت به مکانهای مقدس و کهن شیز و دژنبشت باشد. چون در هیچ جا اشاره نمیشود که آذرفرنبغ مرکز روایات دینی بوده است یا آذرگشنسپ. بعد از زوال حکومت ساسانی وپذیرش دین اسلام توسط ایرانیان، این مجموعه عظیم که در جنگهای ایران و روم در زمان خسرو پرویز بشدت آسیب دیده بود، دیگر رمق تجدید حیات نیافت، اما تا قرن 4 ﻫ .ق تعداد اندکی از معتقدان آئین زرتشت در این محل اسکان داشته و آتشکده نیز در مقیاس کوچکتری مورد استفاده بوده، در زمان حکومت آباقاخان مغول با انجام تعمیرات وسیع و چشمگیر و احداث بناهای جدید، از این مکان مدتی بعنوان پایتخت تابستانی و تفرجگاه استفاده می شود، بعدا" نیز محل مذکور توسط عامه مردم بصورت شهرکی کم اهمیت با مشاغل متنوع تا قرن 11 ﻫ.ق.
گستره شاهنشاهی ساسانی
همانطور که ذکر شده در دوره ساسانی بویژه در زمان خسرو انوشیروان ( 579-531 میلادی ) و خسرو پرویز توجه خاصی به عمران و آبادانی این محوطه معطوف می گردد، و بعنوان یکی از معابد بسیار با اهمیت تلقی می شود.
خسرو انوشیروان
خسروپرویز
آتشکده آذر گشنسب در متون قدیم دارای اسامی متعددی است از جمله به زبان پهلوی گنزک(GANZAK) یا گنجه نامیده می شده، رومیان آنرا گزکا (GAZKA) و اعراب شیز (SHIZ)می گفتند. در زمان ایلخانان بدان ستوریق گفته شده، اما کلمه تخت سلیمان ازآخرین اسامی مجموعه می با شد که عامه مردم بعلت عدم اطلاع ازعملکرداصلی و زمان ساخت آن، با توجه به احادیث و روایت مذهبی در مورد اقتدار حضرت سلیمان ، این امکان را بدان منسوب داشته و بهمین جهت محل یاد شده حالت تقدیس پیدا می کند و مردم خود را موظف به حفاظت و مراقبت از این محلی میدانستند.از اوایل قرن 19 م به بعد نیز مستشرفین از تخت بازدید و نهایتا" از سال 1959 میلادی ( 1337 شمسی ) مجموعه توسط هیات حفاری آلمانی با نظارت کارشناسان ایرانی به مدت 20 سال مورد کاوش علمی قرار گرفت.
قبل از ساسانیان منطقه ی تخت سلیمان شاهد شهرنشینی های بسیار بوده است وعلت آن رامی توان دروجود آب وهوای مساعد دانست ، به طوری که درکتاب روزگاران آمده است«آنتونیوس سردارروم وفرمانروای سوریه به تحریک یک تن ازنجبا موقع رابرای اقدام به لشکرکشی برضد پارت(اشکانیان) مناسب دید. بالشکری عظیم ،بالغ بر صدهزارنفر،ازفرات گذشت-36ق م – به آذربایجان غربی امروزی آمدوشهر پراسپه درمحل تخت سلیمان رابه محاصره انداخت.»
این اثر جزو میراث جهانی قرار گرفته وازطرف سازمان ملل حمایت می شوددریاچه ی آتشفشانی وغروب دلربای خورشیدومنظره ی ایوان خسرو درآب آن وطبیعت اطراف درهر فصل زیبایی خاص خودرادارد.آب دریاچه ازخروجی آن به پایین سرازیر می شودکه به اژدهای سلیمان معروف است.مسلمین دردوره ی ایلخانی(مغولان مسلمان) برای ساخت مسجدوبناهای دیگر اقدام به تخریب ساختمان های قدیمی ساسانی نموده ودرروی بناهای گذشته به ساخت وساز نموده اند.ازدیگر مکانهای تخت سلیمان علاوه برایوان خسروبه معبد آناهیتا،آتشکده ی آذرگشنسب،تالارستونداروآثارمعماری دوره ی ایلخانی میتوان اشاره کرد.
بنا
مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان که در 45 کیلومتری شمال شرقی تکاب در استان آذربایجان غربی قرار گرفته، با وسعتی معادل 5/12 هکتار بعنوان یکی از محوطه های تاریخی مهم کشور و محل یکی از.سه آتشکده بزرگ دوره ساسانی یعنی جایگاه آتش آذرگشنسب محسوب می گردد.در این منطقه علاوه بر بقایای معماری مربوط به آتشکده آذرگشنسب و تاسیسات معماری دوره ساسانی و آثاری از دوران اسلامی بویژه زمان ایلخانی مغول نشانه ها و بقایای استقرار از هزاره اول ق.م ملاحظه می شود. اما اوج شکوه و آبادانی تخت مربوط به دوره ساسانی می باشد که ساختمان آتشکده آذرگشنسب در این مکان احداث و بعنوان مهمترین معبد مورد احترام ایرانیان قبل از اسلام نقش بسیار تعیین کننده ای در حیات سیاسی – اجتماعی حکومت ساسانی ایفا می نماید و آتش جاودان آن بمدت 7 قرن نماد اقتدار
نمای تختگاه و کوه زندان
نمای پانورامای دریاچه و ایوان خسرو
معبد آناهیتا
مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان وسیع ترین تاسیسات مذهبی واجتماعی دوره ساسانی است که تاکنون شناسایی و از زیر خاک بیرون آورده شده است بقایای آثار معماری این محوطه متعلق به یکی از بزرگترین نمادهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی اواخر دوره ساسانی در قرن 6 م بشمار می آید. نقش تخت سلیمان برای حکومت ساسانیان همانند تخت جمشید است برای هخامنشیان .
تخت جمشید
تخت جمشید
افول آذرگشنسب:
در دوره اشکانی نیز چندین گزارش از جنگ های بین امپراتوری روم و پادشاهی اشکانی گزارش شده است. بر طبق یکی از این گزارشات، داستان تاریخی کلئوپاترا و آنتونی که در تاریخ روم، مصر و جهان معروف است. سردار رومی آنتونیو، در سال 36 قبل از میلاد به محاصره قلعه گنزک پرداخت. در جریان این محاصرات نگهبانان آتشکده مقدس هر زمان که احساس می کردند امکان سقوط قلعه وجود دارد، اشیاء قیمتی موجود در آتشکده و معبد ناهید را به داخل دریاچه می انداختند. بنابراین می توان امیدوار بود که مقدار زیادی از نذورات دوره اشکانی در کف دریاچه موجود باشد. در دوره ساسانی نیز دست کم، یک بار قلعه تخت سلیمان به وسیله نیروهای روم شرقی به اشغال درآمده است. بر طبق این گزارش در جریان جنگ های خسروپرویز با هراکلیوس، پادشاه روم، این قلعه به تصرف نیروهای رومی درمی آید (624میلادی). گمان می رود که موبدان آتشکده پیش از تصرف قلعه به وسیله نیروهای متخاصم، نذورات و گنج های موجود در آن را به داخل آب انداخته باشند.
در جریان جنگ های صدر اسلام و تصرف ایران به وسیله اعراب نیز، قلعه به محاصره نیروهای خلیفه دوم درمی آید. بعید نیست که در این زمان هم گنج ها هایی نیز به قعر دریاچه ریخته شده باشند. از نگاه موبدان زرتشتی این دریاچه متعلق به ناهید (آناهیتا) الهه آبها؛ بوده، بنابراین ریختن اشیاء نذری به داخل آن اصولا به منظور حفظ این اشیاء به وسیله صاحب آن تلقی می شده و جایز و مباح بوده است. معجم البلدان/ترجمه ج1 160 باب همزه و ذال و آنچه پس از آنهاست ..... ص : 159
گشودن آذربایجان، نخست به روزگار عمر خطّاب بود که مغیره پسر شعبه ثقفى را به فرماندارى کوفه گماشت و با او فرمانى براى حذیفه پسر یمان به فرماندارى آذربایجان فرستاد که در نهاوند به دست او رسید و از آنجا با سپاهى
انبوه به آذربایجان رفت تا به اردبیل رسید که آن روز پایتخت آذربایجان مىبود. مرزبانش جنگجویان «باجروان»، «میمذ»، «بذ»، «سراو (سراب)»، «شیز»، «میانج» و جز آن را آماده کرده، چند روز به سختى جنگیدند و سپس مرزبان با حذیفه آشتى کرد که هشتصد هزار درم بپردازد و عربها کسى را نکشند و اسیر نکنند و هیچ آتشکده را خاموش نکنند و کردان بلاشجان و سبلان و میان رودان را آزاد گذارند، به ویژه مردم «شیز» را از رقص (زفن) در جشنها و مراسم دیگر که داشتند باز ندارند.
دریاچه و ویرانههای تخت سلیمان
کاخ شکارگاه(دوره ایلخانی
دروازه شمالی
نمای درونی
مجموعه آثار باستانی تخت سلیمان در 42 کیلومتری شمال شرقی شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد.
آثار باستانی این مجموعه و دریاچه جوشان آن، روی صفحهای سنگی و طبیعی قرار گرفته که از رسوبات آب دریاچه به وجود آمده است.
قدمت این منطقه از لحاظ سکونتگاه انسانی به 3 هزار سال پیش باز می گردد؛ و یکی از مهمترین آثار تاریخی کشور است که به عنوان چهارمین اثر ایران در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
این مجموعه چه به لحاظ وجود آثار باستان شناختی و چه به لحاظ ارتباط با مدارک مکتوب تاریخی و اسطورهای در شمال و غرب ایران کاملا منحصر به فرد است.
دوره ساسانی تا دوره ایلخانان مغول شناسایی شده، ولی از آنجایی که تاریخ نظری این مجموعه به دوره هخامنشی و اشکانی میرسد، بیتردید در صورت ادامه حفاری، آثار مهمی از دورههای پیش از ساسانی در این محل کشف خواهد شد.
بخش طبیعی مجموعه تخت سلیمان متشکل از یک کوه آهکی است که در قله آن، چشمه بسیار بزرگی (با دریاچهای به قطر حدود 116 متر) وجود دارد.
این کوه در طول هزاران سال در اثر رسوبات آهکی موجود در آب چشمه فوق شکل گرفته است. هم اینک در اطراف کوه تخت سلیمان چندین تپه کوچک از این نوع، در اطراف چشمه های آهکی در حال شکل گیری است.
کوه بلند زندان سلیمان نیز یکی از همین کوههای رسوبی است که در پنج کیلومتری تخت سلیمان هزاران سال پیش شکل گرفته است (البته در حال حاضر چشمه به وجود آورنده این کوه و دریاچه آن خشک شده).
روند شکل گیری کوههای رسوبی در منطقه تخت سلیمان امری طبیعی و مربوط به شکل خاص زمین و نوع املاح موجود در آب چشمه های منطقه است.
با سپاس از صبوری تان