سامان فیروزآبادی - بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران (۱)

برداشت از خبرگزاری کتاب ایران  

 

بررسی 3 هزار سال تاریخ ایران در شاهنامه فردوسی

28 آذر 1388 

گزارشگر : آناهید خزیر 

یک شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس در نشست «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» گفت: ما در شاهنامه با یک دوره 3 هزار ساله برخورد می‌کنیم. در هزاره اول کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید حکومت می‌کنند. در این زمان، هفت اقلیم یک پادشاه دارد.\


خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «در اندیشه کهن ایرانی نوعی از تفکر «دو بن» خیر و شر وجود دارد. نه تنها در اندیشه «زروانی» این گونه از تفکر را به روشنی می‌بینیم، بلکه در ایزد «وایو» نیز، که یکی از کهن‌ترین ایزدانی است که در ایران پرستیده می‌شده ، این اندیشه به صورت یک ایزد دو چهره ظاهر می‌شود. در بنیان اسطوره ایرانی نیز با دو ساختار رو به رو هستیم؛ یکی همین اندیشه «دو بن» است و دیگری جهان کران‌مند (یا محدوده زمانی) است. در این بنیان اسطوره‌ای، یک جهان 3 هزار ساله و در کنار آن جهان 12 هزار ساله زروانی داریم.» 

آن‌چه بازگو شد گوشه‌‌ای از سخنان سامان فیروزآبادی، شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس بود که عصر روز پنج‌شنبه (26 آذرماه) در نشست «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» فرهنگسرای رسانه سخن می‌گفت.
 
وی افزود: در اندیشه زروانی آمده است که در ابتدا تنها «زروان» بود و دیگر هیچ. زروان هزار سال «یزش» ( قربانی) کرد تا صاحب فرزند شود و بتواند جهان را بیافریند. بعد از هزار سال یک لحظه شک کرد که آیا این قربانی‌ها نتیجه خواهد داد یا بیهوده است؟ در این هنگام نطفه دو فرزند در درون او شکل گرفت. یکی از آن‌ها « اهورامزدا » بود که ثمره قربانی او بود و دیگری «اهریمن» که نتیجه شک او بود. 

وی خاطرنشان کرد: زروان نذر کرد اولین فرزندی که در برابر او ظاهر شود او را پادشاه کند. اهورامزدا آگاه شد و آن را با اهریمن در میان گذاشت. اهریمن شکم مادر را پاره کرد و در برابر زروان ظاهر شد. به او گفت، من پسر تو هستم. زروان به او می‌گوید تو زشت و گند هستی اما اهورا نیک و زیباست. اهریمن پاسخ می‌دهد پس نذر تو چه خواهد شد؟ زروان، که خدای سرنوشت است، ناگزیر می‌شود که سرنوشت جهان را به مدت 3 هزار سال تعیین کند. 

وی به دوره‌های اسطوره‌ای اشاره کرد و گفت: دوره هزار ساله اول زمان اقتدار اهورا است؛ دوره دوم زمان چیرگی اهریمن است و دوره سوم زمان «گومیچشن» یا همان آمیختگی است. در هزاره سوم همه چیز به کام و خواسته اهورامزدا خواهد شد و به شکست کامل اهریمن خواهد انجامید. این بنیان اسطوره جهان کران‌مند است. در این اندیشه ترتیب حکومت‌ها کاملا پیداست. 

این شاهنامه‌پژوه به ترتیب حکومتی شاهنامه اشاره کرد و افزود: ما این ترتیب حکومتی را در شاهنامه فردوسی نیز می‌بینیم. هنگامی که وارد بحث حماسه می‌شویم، بنای کار ما شاهنامه است. البته نکاتی در شاهنامه وجود دارد که به طور مفصل به آن‌ها پرداخته نشده است. در این صورت از متون اوستایی و پهلوی، برای فهم آن نکته‌ها، استفاده می‌کنیم. 

وی افزود: این همه ریز شدن در شاهنامه ما را از دقت و باریک‌بینی فردوسی شگفت‌زده می‌کند. یکی از آن نکته‌ها این است که در اوستا «کیومرث» نخستین انسان است. انسان‌ها پس کشته شدن اهریمن از نهاد کیومرث به‌وجود می‌آیند. ولی در شاهنامه چنین نیست و کیومرث نخستین پادشاه است. سپس هوشنگ است، آنگاه طهمورث و بعد جمشید. 

وی افزود: ما در شاهنامه با یک دوره 3 هزار ساله برخورد می‌کنیم. در هزاره اول کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید حکومت می‌کنند. در این زمان، هفت اقلیم یک پادشاه دارد و در تمام این هزاره هیچ آمیزشی صورت نمی‌گیرد. پس از آن است که ضحاک پدیدار می‌شود. او غیر ایرانی (انیرانی) است و دوره حکومتش هزار سال به‌طول می‌انجامد. 

این شاهنامه‌پژوه یادآور شد: زمان او، دوره حکومت مطلق اهریمن است. این طبق سرنوشتی است که «زروان» برای جهان تعیین کرده است. ضحاک که نماد اهریمن بر روی زمین است، دوره هزار ساله اهریمنی را انجام می‌دهد. دوران گومیچشن (آمیختگی) با فریدون آغاز می‌شود. 

فیرزوآبادی خاطرنشان کرد: پیش از پرداختن به آن دوره آمیختگی باید به همانندی‌های ضحاک با اهریمن اشاره کرد. همان طور که گفتیم اهریمن شکم زروان را پاره می‌کند و بیرون می‌آید. ضحاک هم پدرش را از بین می‌برد. اهریمن گاو نخستین را می‌کشد، ضحاک نیز جمشید و گاو «برمایون»، که فریدون را شیر داده بود، نابود می‌کند. 

از سویی دیگر اهریمن بصورت مار و اژدها به زمین حمله می‌کند. ضحاک نیز بر شانه‌هایش دو مار دارد. اهریمن می‌خواهد جهان را از وجود انسان پاک کند. ضحاک نیز چنین قصدی دارد. از این شباهت‌ها درمی‌یابیم که ضحاک صورت زمینی اهریمن است. 

وی در ادامه سخنانش خاطرنشان کرد: گفتیم که دوره آمیختگی با فریدون آغاز می‌شود. ما در آغاز این هزاره، دیگر شاهد حکومت مطلق نیستیم و فریدون جهان را میان 3 فرزندش، سلم و ایرج و تور، تقسیم می‌کند. این ماجرا تا کشته شدن افراسیاب به‌دست کیخسرو ادامه پیدا می‌کند. جالب این جاست که در این دوره حتی در داخل ایران، که جایگاه نیکی محض است، نیز شاهد خیر محض نیستیم و آمیختگی را در درون ایران نیز می‌بینیم. 

وی به نمونه‌هایی اشاره کرد و گفت: مثلا نوذر پادشاه ایران است اما دادگر نیست و ستمکاره است. یا حماقت‌های کیکاووس را در شاهنامه بسیار می‌بینیم. خود سیاوش هم مادری تورانی دارد و یکسره ایرانی نیست. کیخسرو نیز این گونه است و مادرش دختر افراسیاب است. پس در این جا ما آمیزش و گومیچشن را به‌طور کامل می‌بینیم. این آمیزش در هزاره پایانی شاهنامه پدید می‌آید. 

وی افزود: «ژرژ دومزیل» نظریه‌ای درباره اساطیر آریایی دارد که درخور اهمیت بسیار است. او می‌گوید که آریایی‌ها در زمانی که هنوز جدا نشده بودند و زبان مشترکی نداشتند، اما لهجه‌های آن‌ها به هم نزدیک بود، از بنیان و اندیشه ثابتی برخوردار بودند. به نظر دومزیل این اندیشه ثابت، در اساطیر همه اقوام آریایی، از هند گرفته تا ایرلند، وجود دارد. 

فیروزآبادی یادآور شد: او با بررسی دقیق اساطیر آریایی این مسأله را ثابت می‌کند و می‌گوید که چنان اندیشه‌ای در همه جوانب و زوایای زندگی نژاد آریایی مشهود است. آن اندیشه، کارکردی و کنشی است و با بحث طبقات پیوند دارد. چنین کنشی، کارکرد موبدی و پادشاهی دارد. 

این اسطوره‌پژوه خاطرنشان کرد: در بیشتر جاها نیز این کنش دو سویه است. یک سویه جادوگرانه است و آسمانی و دارای نظم کیهانی؛ و سویه دیگر قضایی است و بسیار به زمین نزدیک است. اما این دو سویه در کنار هم هستند و با وجود تفاوت‌های فراوانشان زوج هستند و با هم تلاقی می‌کنند. 

وی افزود: پس کنش اول صورت اسرار آمیز دارد، کنش دوم دارای نیروی جسمانی و کنش سوم اقتصادی است و حکایت از باروری دارد. در شاهنامه کنش اول همان است که با کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید آغاز می‌شود. کنش دوم با حمله افراسیاب پدید می‌آید و کنش سوم با کشته شدن افراسیاب روی می‌دهد. 

وی به متون‌های اروپایی‌های اشاره کرد و گفت: ما از متونی استفاده می‌کنیم که متعلق به غربی‌هاست. «دومزیل» که اساطیر آریایی را، از هند تا اروپا، بررسی کرده است، به ایران که می‌رسد می‌نویسد به علت مغشوش بودن آثار ایرانی، باید از اساطیر هندی بهره‌مند شد تا اسطوره‌های ایرانی را شناخت. به‌نظر می‌رسد که در بین اروپاییان تعمدی وجود دارد تا ایران و اندیشه ایرانی را نادیده بگیرند. این جاست که مسوولیت سنگینی بر دوش ما قرار می‌گیرد تا ژرف‌تر و محققانه‌تر جهان ایرانی را بشناسیم.


 

سامان فیروزآبادی در نشست ۲۶/۰۹/۱۳۸۸

 

  نشست کانون ایران بزرگ    

سخنران: سامان فیروزآبادی 

موضوع:بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران 

پنج شنبه 26 و آذر 1388 

ساعت 13-15 

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

سخن رانی دکتروحیدی در نشست کانون ایران بزرگ


 

 

گزارش  نشست کانون بزرگ ایران با سخنرانی دکتر حسین وحیدی  از خبرگزاری کتاب ایران:

 

یک پژوهشگر فرهنگ ایرانی:

حافظ گفته است خورآباد؛ نه خرابات

  

یک پژوهشگر فرهنگ ایران در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» به تأثیرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرد و گفت: دیوان حافظ در کنار شاهنامه، شناسنامه ما ایرانیان است. چنین کتاب ارجمندی چگونه ممکن است بیت‌هایی در ستایش خرابات داشته باشد؟ حافظی که آن آوازه بلند را در جهان دارد، مقام خود را گوشه «خورآباد» می‌داند، نه خرابات./


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حسین وحیدی پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: حافظ از آیین مهر تأثیرپذیری بسیاری داشته است و در اشعار گرانبهایش مقام خود را گوشه «خور آباد» می‌داند، نه خرابات و می‌گوید «مقام اصلی ما گوشه خورآباد است / خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد» یا آن جایی که می‌سراید « قدم منه به خورآباد جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهند » و بیت‌های بسیار دیگر. 

وی که عصر روز پنج‌شنبه (19 آذرماه) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت با اشاره به بیت‌های دیگر حافظ افزود: پیشتر به اثرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرده‌ایم. نمونه‌های دیگر چنین است «بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند/ که مکدر شود آیینه مهر آیینم» حافظ در این بیت به «مهر آیین» اشاره می‌کند. این آیین یکی از پایه‌های مهم عرفان ایران بوده است. حافظ در جای دیگر می‌گوید «ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم که هوا چاک زد شعار سیاه ». 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: باز می‌دانیم که مهرپرستان پیش از ورود به پرستشگاه‌های خود، که به آن «مهرابه» می‌گفتند، شست‌وشو می‌کردند. حافظ به این آیین مهریان اشاره می‌کند و می‌گوید «شست‌وشویی کن و آنگه به خورآباد خرام ». متاسفانه برخی در این بیت «خور آباد» را «خرابات» می‌خوانند و می‌نویسند. در حالی که «خور آباد» اشاره است به پرستشگاه مهریان که در آن جا خورشید ستایش می‌شده است. 

نویسنده کتاب «دیالکتیک در گات‌های زرتشت و مثنوی معنوی» گفت: اگر فرض کنیم که در آن بیت حافظ «خرابات» گفته باشد، در این صورت چگونه ممکن است حافظ از دیگران خواسته باشد که هنگام ورود به خرابات، نخست شست‌وشو کنند؟ یا آن جایی که می‌گوید «در خورآباد مغان ما نیز هم منزل شویم / کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما». آیا می‌توان «خورآباد» را «خرابات» خواند؟ پیداست که هرگز نه. خرابات با طریقت چه نسبتی دارد؟ 

وی افزود: ستایش ایزد مهر نیز ریشه در همان دوران کهن دارد. این ستایش در ناخودآگاه ایرانی به‌جای ماند و در دوره‌های بعد نیز در آثار بزرگان و برجستگان ایرانی نمود پیدا کرد. یکی از آن بزرگان «حافظ» است که بارها در غزلیات خود به این ایزد اشاره می‌کند.حتی به رنگ ارغوانی نیز اشاره دارد. هنگامی که در غزل او می‌خوانیم «پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان / رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود» 

وحیدی به پیر گلرنگ در این بیت اشاره کرد و گفت: در این بیت متوجه دو نکته می‌شویم نخست «پیر گلرنگ» است که همان «پیر مغان» محسوب می‌شود و دیگر رنگ ارغوانی است که در اینجا از آن به «ارزق» تعبیر شده است. بالاپوش ارغوانی یکی از ویژگی‌های پیر مغان بوده است. هنوز هم پاپ‌ها و کاردینال‌های مسیحی، جامه و لباس ارغوانی می‌پوشند. 

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی، پایه‌های آرمان پارسایی» در ادامه سخنانش به شب یلدا اشاره کرد و گفت: زمان زیادی نمانده است تا به یکی از گرانبهاترین جشن‌های ایرانی برسیم. این جشن، «یلدا» خوانده می‌شود. ما ایرانیان در درازنای تاریخ خود، با همه رویدادهای تلخی که پشت سر گذاشته‌ایم، تلاش کرده‌ایم تا فرهنگ خود را زنده نگهداریم. یکی از نشانه‌های زنده بودن فرهنگ ما، جشن‌هایی اند که هنوز هم برپا می‌داریم. «جشن یلدا» یکی از ژرف ترین و ارزشمندترین آن‌هاست و رویدادی است که نه تنها در ایران، بلکه در جهان نیز اثرگذار بوده است. 

وی افزود: در آستانه رسیدن به یلدا، خانواده‌های ایرانی تب و تابی پیدا می‌کنند تا به خرید بپردازند. تهیه هندوانه و انار، از ضروری‌ترین این خریدهاست. این خرید نخستین کاری است که ایرانیان در این شب انجام می‌دهند. اما پرسش این است که چرا از میان میوه‌های گوناگون، ما تنها سراغ این دو میوه می‌رویم؟ می‌دانیم که اهمیت رنگ قرمز در فرهنگ ما، پیشینه‌ای 5 هزار ساله دارد. 

این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش گفت: «من» ایرانی پیش از ماندگاری در فلات کنونی ایران، از جایی آمدم که بر پایه «وندیداد»، 10 ماه آن زمستان بود و 2 ماه دیگر تابستان. در آن سرزمین سرد، فروغ خورشید گرمابخش زندگی بود. از این رو هر آنچه مربوط به خورشید بود، برای ما گرامی به‌حساب می‌آمد. بخشی از آن به رنگ سپیده دم، یعنی رنگ ارغوانی، بازمی‌گشت. پس اهمیتی که رنگ قرمز در شب یلدا دارد و رنگ دو میوه انار و هندوانه هم به آن بازمی‌گردد، از باور به رنگ ارغوانی سپیده‌دم بر می‌خیزد. خرید ایرانیان در شب یلدا، یادکرد از رنگ سپیده دم ایزد مهر، در چندین هزار سال پیش است. 
 
نویسنده کتاب «گات‌ها (سرودهای مینوی زرتشت)» خاطرنشان کرد: «سوشیانت» یعنی کسی که مسایل را می‌شنود و برای آن‌ها راه حل پیدا می‌کند. «سوشیانت» به معنای «شنیدن» است. «مهر سوشیانت» فراپرس‌های زمان را دریافت و آیین مهر را پی ریخت اما پس از آن که ساسانیان بر سرکار آمدند، تمام آثار اشکانی و نیز آیین «مهر سوشیانت» را از بین بردند. نابودی این آثار یکی از تبهکاری‌های بزرگی بود که ساسانیان انجام دادند. ستیز آن‌ها با آیین مهر اشکانی آشکار بود. آن‌ها آثار دولتی را برانداختند که یکی از ژرف‌ترین و ارزشمندترین دولت‌های تاریخ ایران بوده است.


 

خرد و سروش در شاهنامه- کانون فردوسی در فرهنگسراابن سینا

 

 

 خبر از خبرگزاری کتاب ایران

 استاد ادبیات دانشگاه:

ستیز با اندیشه، رسالت حاکمیت زمان فردوسی بود

 یک استاد ادبیات دانشگاه در نشست «خرد و سروش: در شاهنامه فردوسی» گفت: در روزگار فردوسی سخن گفتن از سابقه فکری و نظری ایرانیان نه تنها متعارف نبود، بلکه جرم به‌حساب می‌آمد. اندیشمندانی که در آن روزگار حول ایرانی بودن می‌اندیشیدند، اندیشه‌های زیر زمینی و پنهانی داشتند. در عصر فردوسی ستیز با اندیشه، رسالت حاکمیت زمان بود._


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حبیب نبوی استاد ادبیات دانشگاه در نشست «خرد و سروش: رهنمون اسطوره‌های شاهنامه» گفت: ایران در آن زمان در اوج تاخت و تاز ترکان و تازیان قرار داشت. ترکان غزنوی از شمال شرقی و خلیفه‌های بغداد از جنوب غربی، ایرانیان را در تنگنایی قرار داده بودند که سخن گفتن از پیشینه این سرزمین، گناهی نابخشودنی بود. در آن عصر، مذهب جبری‌گری در ایران متداول و متعارف بود. 

وی که عصر روز چهارشنبه (18 آذرماه) در فرهنگسرای ابن‌سینا به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت به حکومت‌های آن دوران تاریخی اشاره کرد و افزود: حکومت‌ها نیز از این شیوه تفکر پشتیبانی می‌کردند. بهره‌مندی از قرآن و رجوع به باطن قرآن، امر ممنوع و نامعقولی به شمار می‌رفت. در آن روزگار مردم باید به ظاهر و سطح قرآن اکتفا می‌کردند. 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در ایران، مهاجمان بغداد به یک شیوه بر مردم می‌تاختند و ترکان غزنوی به شیوه‌ای دیگر. هر دو مهاجم نیز مصلحت و منافع مشترک داشتند و پاسدار موقعیت هم بودند. محمود غزنوی مزدکیان، زرتشتیان و اهل تشیع را جست‌وجو می‌کرد تا تحویل خلیفه بغداد بدهد. او، به حکم خلیفه بغداد، ایرانیان را تحت تعقیب قرار می‌داد تا پایگاه حکومتی و جایگاه خود را تثبیت کند. لذا نشانه ایرانی بودن پنهان و متروک بود. ایرانی در حاشیه و ناگزیر بود یا خود را ترک معرفی کند یا تازی، تا از گزند حکومت‌گران در امان باشد. 

وی به کتاب‌سوزی‌ها اشاره کرد و یادآور شد: بسیاری کتاب‌سوزی در ایران را انکار می‌کنند و بر این باورند که مهاجمان مرتکب چنین کاری نشدند. اما آن چه مشخص است ایرانیان در گذر تاریخی خود، بی اثر مکتوب نزیسته‌اند. شاهنامه نیز بدون سابقه فکری نیست و یک‌باره متولد نشده است. وقتی شاهنامه را می‌خوانیم، می‌بینیم که از هزاره‌های پیشین گزارش می‌دهد. این گزارش‌ها سینه به سینه منتقل نشده‌اند. 

نبوی در ادامه سخنانش گفت: هرچند در آن روزگار فرهنگ شفاهی رواج داشت، اما ایرانیان بدون فرهنگ مکتوب نبودند. مردم این مرز و بوم منش و مرام شهروندی داشتند و مدنیت را می‌شناختند. مدنیت نیز تحقق پیدا نمی‌کند مگر آن که آن ملت اثر مکتوب داشته باشد. پیداست بلایی بر سر سابقه میراث مکتوب ایرانیان آمده است. این بلا در قالب یک کتاب‌سوزی بوده و این فاجعه بی گمان اتفاق افتاده است. 

وی افزود: فردوسی بارها از «گویندگان باستان» نام می‌برد. باید پرسید که این گویندگان چه کسانی بوده‌اند؟ امکان ندارد که شاهنامه در خلاء به‌وجود آمده باشد. کتابی که چنین صلابت، غنا و اصالتی دارد، مالامال از اندیشه‌های اجتماعی و روان‌شناسی است و بازگوکننده روان تاریخی یک ملت است، حتما پشتوانه مکتوب و نوشتاری داشته است. فردوسی خود می‌گوید «پی افکندم از نظم کاخی بلند». خشت و مصالح این بنای باشکوه از اندیشه‌ها و میراث مکتوب باستانی ایرانیان پدید آمده است. 

نبوی به فردوسی اشاره کرد و گفت: فردوسی دهقان‌زاده بود. یعنی انسانی که به رابطه‌های دینی حکومت ترک تبار غزنوی نگرویده بود و مجال آن را داشت که درباره حادثه‌های دردناک و تراژدی تاریخ ایران به تامل بیندیشد. اندیشه‌ورزی ویژگی برجسته اوست. در عصر فردوسی شمار ایرانیان به 140 میلیون نفر می‌رسید. 

وی افزود: در آن زمان هنوز تلاش و گسست دوره‌های بعد پدید نیامده بود و دامنه مرزهای ایران گسترده‌تر از امروز بود. درست است که همه این 140 میلیون، اندیشه‌ورز نبودند، اما همان تعداد اندیشمندانی که وجود داشت، می‌دانستند که باید به سوی خرد و اندیشه‌ روی بیاورند و به ستیز با حکومتی بپردازند که با اندیشه سر سازگاری نداشت. 

این استاد ادبیات خاطرنشان کرد: چند گروه از ایرانیان بودند که برای سربلندی ایران می‌کوشیدند، زرتشتیان، مزدکیان و شیعیان. در نهایت شیعیان بودند که توانستند دامنه اندیشه را بگسترند و زمام حاکمیت را در حوزه دیانت، در ایران، به‌دست گیرند. در واقع مجال تشیع بیشتر از دیگران بود و شرایط برای گسترش تشیع در ایران مناسب‌تر بود. تشیع توانست با سابقه اندیشه ایرانی انس بگیرد و با آن مخالفت نکند. به همین سبب بود که روح عربیت امویان و عباسیان در روان ایرانیان انس و الفتی پیدا نکرد. 

وی افزود: در میان گروه‌های ایرانی روزگار فردوسی، طبقه دهقانان بیشتر به اندیشه‌ورزی توجه می‌کردند. فردوسی نیز که از این طبقه بود، در سرآغاز شاهنامه می‌گوید «به نام خداوند جان و خرد». وقتی او چنین می‌گوید انگار علیه اندیشه جبرگرای زمانه‌اش عصیان می‌کند. بعضی از متعصبان که در یک نقش بسته و گره خورده به سر می‌بردند و دچار انقباض فکری شده بودند، نمی‌توانستند با چنین اندیشه‌ای سازگار باشند. 

این ادیب خاطرنشان کرد: در چنین عصری که اندیشه‌ورزی گناه است و فکر جبرگرایانه حاکم است، شاهنامه بلندترین قله اندیشه به‌حساب می‌آید. فردوسی دهقان‌نژاد، متوجه بود که در زمانه‌ای که قحط اندیشه است و رگ اندیشه‌ورزان زده می‌شود، باید بذر اندیشه و خرد را بپاشد. 

وی افزود: از آن پس است که می‌گوید «نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام». چرا که می‌داند که موجودیت او در کلماتش دوام و استواری پیدا کرده است و «بذر سخن» را پراکنده است. به همین سبب بود که اعراب پس از پدید آمدن شاهنامه نتوانستند زبان خود را جایگزین زبان فارسی کنند. اگر شاهنامه وجود نداشت، این اتفاق می‌افتاد. 

در پایان نشست شاهنامه‌شناسی گروهی به اجرای موسیقی پرداختند و برگزاری انتخابات «کانون فردوسی» پایان‌بخش این برنامه بود.


 

کتاب شناخت

  

  

چهار کتاب در نشست 18/9/1388 کانون ایران بزرگ معرفی گردید:  

 

 

نام :نشان راز آمیز

دکتر نصرت الله بختور تاش

انتشارات فروهر


 

 

نام: گاتها –سرودهای مینوی زرتشت

گزارش :دکتر حسین وحیدی

انتشارات: امیرکبیر

173 صفحه

بها:14000 ریال 


 

 

 نام: هنجار هفت گانه هستی پایه های آرمان پارسایی

دکتر حسین وحیدی

نشر علمی


 

 

نام: آثارالباقیه

ابوریحان بیرونی

انتشارات امیرکبیر

611 صفحه

بها :70000 ریال


دو نشست شاهنامه در فرهنگسراهای ابن سینا و رسانه در این هفته

 

 

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه   ۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 



  

شاهنامه

با حضور دکتر نبوی

اسطوره و حماسه های ایرانی در شاهنامه

چهارشنبه 18 آذر

ساعت 16

آدرس: شهرک قدس(غرب)، خیابان ایران زمین شمالی، فرهنگسرای ابن سینا

 



 


نشست شاهنامه شناسی

دکتر حسین وحیدی   

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه  ۵و۱۲و۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه  

 

  

نشست پیشین را از اینجا بشنوید

گزارش نشست شاهنامه شناسی کانون ایران بزرگ

 

 

 

 

 خبرگزاری کتاب ایران 

 

 یک پژوهشگر فرهنگ ایران باستان:

  کارکردهای شاهنامه در جهان امروز به روشنی آشکار است

حسین وحیدی، در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار درمی‌یابیم که فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بندکشیدن اندیشه‌ها از دردهایی است که در جهان امروز وجود دارد و در شاهنامه فردوسی به آن‌ها اشاره شده است.\ 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دکتر حسین وحیدی؛ شاهنامه‌پژوه و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان در دومین نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: «بُته‌جِقه» نمادی از سیمرغ است که در خانه‌ هر ایرانی یافت می‌شود.‌ بته‌جـقه یکی از نقش‌های تزیینی ایرانی است. این نقش از سرو ایرانی که از نمادهای ایرانی بوده سرچشمه گرفته و بعدها نیز رواج بسیار یافته و طغراهای سلطان‌ عثمانی هم در همین نقش طراحی شده است.

وی که عصر پنج‌شنبه (28 آبان) در فرهنگسرای رسانه در نشستی به به‌کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت، افزود: عده‌ای این نقش را، سرو، که نشانه آزادگی ایرانیان است می‌دانند که از فروتنی سر خود را خم کرده است. عده‌ای دیگر آن را سروی می‌دانند که در دوران مزدکیان نشانه آزادگی بوده و پس از شکست مزدک سر خود را از شرمساری به زیر انداخته است.

وحیدی بته‌جقه را هم نمادی از سیمرغ برشمرد که از فرهنگ ایرانی جدایی‌ناپذیر است و در خانه‌ هر ایرانی، نقشی از آن دیده می‌شود و چیده شدن سفره‌ زناشویی به شکل بته‌جقه هم پیام افتادن مهر خدایی در دل زن و شوهر و یکی شدن آن دو را با خود دارد.

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی» با اشاره به سیمرغ در شاهنامه خاطرنشان کرد: در شاهنامه، نام سیمرغ برگرفته از «سَئِنَه‌مَرغو» اوستایی است که بعدها به شاهین دگرگون شده و «هما» هم شاهینی با پرهای سراسر سپید است.

وحیدی در ادامه سخنانش افزود: مهری که در دل سیمرغ افتاد و از زال نگهداری کرد مهر خدایی محسوب می‌شود که «ما شدن و یکی شدن با هستی» را نشان می‌دهد و برگرفته از عرفان راستین ایرانی است.

این پژوهشگر فرهنگ ایران باستان یادآور شد: زایش رستم با شکافتن پهلوی مادرش نمونه‌ای از دانش پزشکی در شاهنامه است که با راهنمایی سیمرغ برای نخستین ‌بار در جهان انجام شد ولی امروزه ایرانیان هم به جای بهره‌گیری از واژه‌ «رستم‌زاد» به اشتباه از واژه «سزارین» سود می‌جویند.

حسین وحیدی، با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار، فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بند کشیدن اندیشه‌ها به وسیله‌ی آگاهی‌رسانی جهت‌دار را از دردهایی برشمرد که در جهان امروز وجود دارند و در شاهنامه به آن‌ها اشاره شده است.

نشست پیشین شاهنامه‌پژوهی به «شاهنامه و اسطوره» اختصاص داشت و مولف کتاب «پژوهشی در فرهنگ زرتشتی» یادآور شد: من هرگز اسطوره را نفی نمی‌کنم. تخیل و اسطوره یکی از ویژگی‌های مهم انسان است و باید افسانه و اسطوره در زندگی انسان‌ها باشد. آنچه من می‌گویم این است که کسانی باور دارند و می‌نویسند که بخشی از شاهنامه افسانه است و برداشت نادرستی از اسطوره و افسانه دارند و تاریخ ما را به نادرست افسانه می‌پندارند. به تاکید می‌گویم که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست، بلکه تاریخ است.

نشست‌های شاهنامه‌پژوهی و کارکردهای شاهنامه در جهان امروز در سه هفته‌ آینده نیز عصر روزهای پنجشنبه از ساعت ١٤ به کوشش‌ کانون ایران بزرگ در فرهنگسرای رسانه برگزار خواهد شد.