نشست کانون ایران بزرگ

 

سخنران: سامان فیروزآبادی  

موضوع:بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران  

پنج شنبه ۱۰ دی ماه 1388 

ساعت 13-15  

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

نبردهای شاهنامه به انتقام خونخواهی سیاوش است

 

 سامان فیروز آبادی


خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «می‌دانیم که سیاوش پادشاه نیست، بلکه شاهزاده است. پادشاه در شاهنامه شخصیت جداگانه‌ای دارد. از همه افراد جدا می‌شود و کارکرد خاصی به خود می‌گیرد. درست است که سیاوش از خون همان پادشاهان است اما با جایگاه پادشاهی فاصله دارد. از سویی دیگر می‌دانیم که پیش از او، در شاهنامه، شاهان بسیاری کشته می‌شوند، همانند نوذر؛ اما در مرگ آنان سر و صدایی همانند آن چه پس از کشته شدن سیاوش روی داد، به پا نمی‌شود.» 

آن‌چه بازگو شد گوشه‌‌ای از سخنان سامان فیروزآبادی، شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس بود که روز پنج‌شنبه (3 دی‌ماه) در نشست دوم «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت. 

وی در ادامه سخنانش افزود: حتی انتقام خون آن‌ها را نمی‌گیرند. افراسیاب به تاوان کشته شدن هیچ شاهی، از بین نمی‌رود؛ اما همین‌که سیاوش را می‌کشد، گرفتار می‌شود و جان خود را بر سر آن می‌گذارد. در این‌جا پرسشی پیش می‌آید: چرا در شاهنامه کشته شدن سیاوش تا این اندازه مهم است؟ برای این پرسش پاسخ منطقی نمی‌توان یافت. 

فیروزآبادی به حقیقت داستان سیاوش اشاره کرد و گفت: حقیقت آن است که سیاوش از سرانجام خود آگاه است. به فرنگیس می‌گوید «به کین من امروز تا رستخیز/ نبینی جز از گرز و شمشیر تیز» به گرسیوز هم چنین می‌گوید «تو زین کرده فرجام کیفر بری/ ز تخمی کجا کشته‌ای، بدروی/ هزاران سر مردم بی‌گناه / بدین گفت تو گشت خواهد تباه».
 
وی گفت: این گفته‌ها و پیشگویی‌ها نشان می‌دهد که سیاوش می‌داند کشته شدن او مساوی با بر باد رفتن کشور توران است. وقتی که سیاوش به توران می‌رسد، جهان در آسایش و آرامش بوده و درنده‌خویی وجود نداشته است. اما با مرگ سیاوش تاوان خون او به خود افراسیاب بر می‌گردد و جهان به آشوب کشیده می‌شود. 

وی افزود: می‌دانیم که افراسیاب همان اهریمن است. اکنون باید دید که اهریمن، سرانجام، چه سرنوشتی پیدا می‌کند. اهریمن جزو جاودانان بوده است. اما کاری می‌کند که جاودانگی خود را از دست می‌دهد و می‌میرد. غیر از او جاودانگان دیگری هم داریم که به تاوان گناهی که مرتکب می‌شوند، نامیرایی خود را از دست می‌دهند. مانند جمشید، افراسیاب و فریدون. فریدون هم از جاودانگان است، اما به سبب گناه، جاودانگی از او گرفته می‌شود. در اساطیر به گناه فریدون اشاره‌ای نشده، احتمالا خطای او سرنگونی ضحاک بوده است. 

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: در اندیشه زروانی، در آغاز جهان، اهورا و اهریمن پیمانی می‌بندند و می‌دانند که شکستن آن پیمان باعث جنگ خواهد شد؛ اما اهریمن پیمان را می‌شکند و جنگ را آغاز می‌کند. به‌خاطر این پیمان‌شکنی است که میرا می‌شود و جاودانگی خود را از دست می‌دهد. یکی از اساسی‌ترین جلوه‌های شخصیت اهریمن، همین پیمان‌شکنی اوست. 

وی افزود:‌ برای اثبات درستی این سخن باید به تغییر نقش ایزد مهر اشاره کرد. پیش از ظهور اشو زرتشت، مهر شخصیتی آرام دارد. بسیار به زمین نزدیک است و کارکرد و کنشی مردمی دارد. در «گات‌ها» هیچ نشانی از مهر نمی‌بینیم. اما نام او در «یشت‌ها» می‌آید، با این تفاوت که چهره او با چهره گذشته‌اش همسانی ندارد. در یشت‌ها، مهر ایزد جنگاوری است و تبدیل به شخصیتی می‌شود که فرماندهی تمام جنگ‌ها را بر عهده دارد. 

وی پرسشی را مطرح کرد و گفت: جای پرسش دارد که چرا این اتفاق می‌افتد و مهر صلح‌جو، تغییر شخصیت می‌دهد؟ علتش این است که مهر ایزد پیمان است و چون اهریمن پیمان می‌شکند، او به جنگ با اهریمن برمی‌خیزد. در واقع پیمان‌شکنی اهریمن است که مهر را وادار می‌کند که سالار سپاه شود و شخصیت جنگاورانه‌ای بیابد. 

این اسطوره‌شناس خاطرنشان کرد: باز باید پرسید که آن پیمانی که اهریمن می‌شکند، چگونه پیمانی بوده است؟ «ایمیل بنونسیت» اسطوره‌شناس، معتقد بود که پیمانی بوده است که میان اهورا و اهریمن بسته شده بود و جهان را به سه دوره سه هزار ساله تقسیم می‌کرد. اما این برداشت او چندان معقول نیست. 

وی افزود: اهریمن و اهورا در شکل‌بندی جهان و تقسیم آن نقشی ندارند. سرنوشت جهان را زروان تعیین می‌کند. پیمانی که بسته شده، پیمانی مکانی است. سه هزار سال اول به کام اهوراست، سه هزار سال دوم برای اهریمن و پیکار در سه هزار سال پایانی صورت می‌گیرد. 

وی به نتیجه‌گیری این بحث پرداخت و گفت: نتیجه‌گیری کلی این بحث آن است که در اندیشه زروانی، اهورا و اهریمن به جهان می‌آیند و مرزهای فرمانروایی‌شان را از هم جدا می‌کنند. اهریمن پیمان می‌شکند و به عرض روشنایی حمله می‌کند. برای داوری و میانجی‌گری میان آن‌ها، مهر آفریده می‌شود. سرانجام اهریمن به تاوان تاختنش، جاودانگی خود را از دست می‌دهد. 

وی افزود: میانجی‌گری مهر را از اشاره‌ای که در متن کهن «بندهش» آمده است، درمی‌یابیم. در شاهنامه هم چنین است و افراسیاب به سبب کشتن سیاوش، جاودانگی‌اش را از کف می‌دهد و می‌میرد. به‌نظر می‌رسد که سیاوش تجسم انسانی ایزد پیمان است. 

وی افزود: اکنون باید دید که آیا شاهنامه چنان پیمانی را تایید می‌کند؟ یکی از بارزترین چهره‌های سیاوش در شاهنامه، پای‌بندی او به پیمان است. او 3 بار در موقعیتی قرار می‌گیرد که می‌تواند پیمان بشکند اما این کار را نمی‌کند. پیمان اول او در رویارویی با سودابه است. سودابه سعی می‌کند که او را به سوی خود بکشد. سیاوش دوری می‌کند و می‌گوید «نه من با پدر بی وفایی کنم/ نه با اهرمن آشنایی کنم» سیاوش تاکید می‌کند که بی وفایی نمی‌کند. بدین سبب موقعیت خود را در ایران از دست می‌دهد. 

فیروزآبادی یادآور شد: دومین بار در برخورد با افراسیاب است. وقتی این دو با هم مواجه می‌شوند، موبدان به افراسیاب می‌گویند که نباید با سیاوش جنگ کند. افراسیاب ناگزیر با سیاوش صلح می‌کند. هنگامی که کیکاووس خبر را می‌شنود، پیمان را نمی‌پذیرد و از سیاوش می‌خواهد که جنگ با افراسیاب را ادامه بدهد. سیاوش حاضر به پیمان‌شکنی نمی‌شود. رستم به کیکاووس می‌گوید «ز فرزند پیمان شکستن مخواه/ مگو آنچه اندر خورد با گناه». 

وی افزود: پیمان سوم نیز هنگامی است که میان افراسیاب و سیاوش پیمان پدر و فرزندی بسته می‌شود و سیاوش با رفتن به توران، پذیرای این پیمان می‌شود. هنگامی که افراسیاب قصد کشتن سیاوش را دارد، همراهان ایرانی سیاوش به او می‌گویند که با افراسیاب باید جنگ کرد؛ اما سیاوش باز حاضر به پیمان‌شکنی نمی‌شود «سیاوش چنین گفت کاین رای نیست/ همان جنگ را مایه و جای نیست» در هر سه این اتفاقات، می‌بینیم که گره‌خوردگی شخصیت سیاوش به‌خاطر پایبندی او به پیمان‌هایی است که بسته است.


گزارشگر : آناهید خزیر 

آدرس مطلب: http://www.ibna.ir/vdcepz8n.jh8vni9bbj.html

خبرگزاری کتاب ایران (IBNA)

  http://www.ibna.ir

سامان فیروزآبادی - بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران (۱)

برداشت از خبرگزاری کتاب ایران  

 

بررسی 3 هزار سال تاریخ ایران در شاهنامه فردوسی

28 آذر 1388 

گزارشگر : آناهید خزیر 

یک شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس در نشست «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» گفت: ما در شاهنامه با یک دوره 3 هزار ساله برخورد می‌کنیم. در هزاره اول کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید حکومت می‌کنند. در این زمان، هفت اقلیم یک پادشاه دارد.\


خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «در اندیشه کهن ایرانی نوعی از تفکر «دو بن» خیر و شر وجود دارد. نه تنها در اندیشه «زروانی» این گونه از تفکر را به روشنی می‌بینیم، بلکه در ایزد «وایو» نیز، که یکی از کهن‌ترین ایزدانی است که در ایران پرستیده می‌شده ، این اندیشه به صورت یک ایزد دو چهره ظاهر می‌شود. در بنیان اسطوره ایرانی نیز با دو ساختار رو به رو هستیم؛ یکی همین اندیشه «دو بن» است و دیگری جهان کران‌مند (یا محدوده زمانی) است. در این بنیان اسطوره‌ای، یک جهان 3 هزار ساله و در کنار آن جهان 12 هزار ساله زروانی داریم.» 

آن‌چه بازگو شد گوشه‌‌ای از سخنان سامان فیروزآبادی، شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس بود که عصر روز پنج‌شنبه (26 آذرماه) در نشست «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» فرهنگسرای رسانه سخن می‌گفت.
 
وی افزود: در اندیشه زروانی آمده است که در ابتدا تنها «زروان» بود و دیگر هیچ. زروان هزار سال «یزش» ( قربانی) کرد تا صاحب فرزند شود و بتواند جهان را بیافریند. بعد از هزار سال یک لحظه شک کرد که آیا این قربانی‌ها نتیجه خواهد داد یا بیهوده است؟ در این هنگام نطفه دو فرزند در درون او شکل گرفت. یکی از آن‌ها « اهورامزدا » بود که ثمره قربانی او بود و دیگری «اهریمن» که نتیجه شک او بود. 

وی خاطرنشان کرد: زروان نذر کرد اولین فرزندی که در برابر او ظاهر شود او را پادشاه کند. اهورامزدا آگاه شد و آن را با اهریمن در میان گذاشت. اهریمن شکم مادر را پاره کرد و در برابر زروان ظاهر شد. به او گفت، من پسر تو هستم. زروان به او می‌گوید تو زشت و گند هستی اما اهورا نیک و زیباست. اهریمن پاسخ می‌دهد پس نذر تو چه خواهد شد؟ زروان، که خدای سرنوشت است، ناگزیر می‌شود که سرنوشت جهان را به مدت 3 هزار سال تعیین کند. 

وی به دوره‌های اسطوره‌ای اشاره کرد و گفت: دوره هزار ساله اول زمان اقتدار اهورا است؛ دوره دوم زمان چیرگی اهریمن است و دوره سوم زمان «گومیچشن» یا همان آمیختگی است. در هزاره سوم همه چیز به کام و خواسته اهورامزدا خواهد شد و به شکست کامل اهریمن خواهد انجامید. این بنیان اسطوره جهان کران‌مند است. در این اندیشه ترتیب حکومت‌ها کاملا پیداست. 

این شاهنامه‌پژوه به ترتیب حکومتی شاهنامه اشاره کرد و افزود: ما این ترتیب حکومتی را در شاهنامه فردوسی نیز می‌بینیم. هنگامی که وارد بحث حماسه می‌شویم، بنای کار ما شاهنامه است. البته نکاتی در شاهنامه وجود دارد که به طور مفصل به آن‌ها پرداخته نشده است. در این صورت از متون اوستایی و پهلوی، برای فهم آن نکته‌ها، استفاده می‌کنیم. 

وی افزود: این همه ریز شدن در شاهنامه ما را از دقت و باریک‌بینی فردوسی شگفت‌زده می‌کند. یکی از آن نکته‌ها این است که در اوستا «کیومرث» نخستین انسان است. انسان‌ها پس کشته شدن اهریمن از نهاد کیومرث به‌وجود می‌آیند. ولی در شاهنامه چنین نیست و کیومرث نخستین پادشاه است. سپس هوشنگ است، آنگاه طهمورث و بعد جمشید. 

وی افزود: ما در شاهنامه با یک دوره 3 هزار ساله برخورد می‌کنیم. در هزاره اول کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید حکومت می‌کنند. در این زمان، هفت اقلیم یک پادشاه دارد و در تمام این هزاره هیچ آمیزشی صورت نمی‌گیرد. پس از آن است که ضحاک پدیدار می‌شود. او غیر ایرانی (انیرانی) است و دوره حکومتش هزار سال به‌طول می‌انجامد. 

این شاهنامه‌پژوه یادآور شد: زمان او، دوره حکومت مطلق اهریمن است. این طبق سرنوشتی است که «زروان» برای جهان تعیین کرده است. ضحاک که نماد اهریمن بر روی زمین است، دوره هزار ساله اهریمنی را انجام می‌دهد. دوران گومیچشن (آمیختگی) با فریدون آغاز می‌شود. 

فیرزوآبادی خاطرنشان کرد: پیش از پرداختن به آن دوره آمیختگی باید به همانندی‌های ضحاک با اهریمن اشاره کرد. همان طور که گفتیم اهریمن شکم زروان را پاره می‌کند و بیرون می‌آید. ضحاک هم پدرش را از بین می‌برد. اهریمن گاو نخستین را می‌کشد، ضحاک نیز جمشید و گاو «برمایون»، که فریدون را شیر داده بود، نابود می‌کند. 

از سویی دیگر اهریمن بصورت مار و اژدها به زمین حمله می‌کند. ضحاک نیز بر شانه‌هایش دو مار دارد. اهریمن می‌خواهد جهان را از وجود انسان پاک کند. ضحاک نیز چنین قصدی دارد. از این شباهت‌ها درمی‌یابیم که ضحاک صورت زمینی اهریمن است. 

وی در ادامه سخنانش خاطرنشان کرد: گفتیم که دوره آمیختگی با فریدون آغاز می‌شود. ما در آغاز این هزاره، دیگر شاهد حکومت مطلق نیستیم و فریدون جهان را میان 3 فرزندش، سلم و ایرج و تور، تقسیم می‌کند. این ماجرا تا کشته شدن افراسیاب به‌دست کیخسرو ادامه پیدا می‌کند. جالب این جاست که در این دوره حتی در داخل ایران، که جایگاه نیکی محض است، نیز شاهد خیر محض نیستیم و آمیختگی را در درون ایران نیز می‌بینیم. 

وی به نمونه‌هایی اشاره کرد و گفت: مثلا نوذر پادشاه ایران است اما دادگر نیست و ستمکاره است. یا حماقت‌های کیکاووس را در شاهنامه بسیار می‌بینیم. خود سیاوش هم مادری تورانی دارد و یکسره ایرانی نیست. کیخسرو نیز این گونه است و مادرش دختر افراسیاب است. پس در این جا ما آمیزش و گومیچشن را به‌طور کامل می‌بینیم. این آمیزش در هزاره پایانی شاهنامه پدید می‌آید. 

وی افزود: «ژرژ دومزیل» نظریه‌ای درباره اساطیر آریایی دارد که درخور اهمیت بسیار است. او می‌گوید که آریایی‌ها در زمانی که هنوز جدا نشده بودند و زبان مشترکی نداشتند، اما لهجه‌های آن‌ها به هم نزدیک بود، از بنیان و اندیشه ثابتی برخوردار بودند. به نظر دومزیل این اندیشه ثابت، در اساطیر همه اقوام آریایی، از هند گرفته تا ایرلند، وجود دارد. 

فیروزآبادی یادآور شد: او با بررسی دقیق اساطیر آریایی این مسأله را ثابت می‌کند و می‌گوید که چنان اندیشه‌ای در همه جوانب و زوایای زندگی نژاد آریایی مشهود است. آن اندیشه، کارکردی و کنشی است و با بحث طبقات پیوند دارد. چنین کنشی، کارکرد موبدی و پادشاهی دارد. 

این اسطوره‌پژوه خاطرنشان کرد: در بیشتر جاها نیز این کنش دو سویه است. یک سویه جادوگرانه است و آسمانی و دارای نظم کیهانی؛ و سویه دیگر قضایی است و بسیار به زمین نزدیک است. اما این دو سویه در کنار هم هستند و با وجود تفاوت‌های فراوانشان زوج هستند و با هم تلاقی می‌کنند. 

وی افزود: پس کنش اول صورت اسرار آمیز دارد، کنش دوم دارای نیروی جسمانی و کنش سوم اقتصادی است و حکایت از باروری دارد. در شاهنامه کنش اول همان است که با کیومرث، هوشنگ، طهمورث و جمشید آغاز می‌شود. کنش دوم با حمله افراسیاب پدید می‌آید و کنش سوم با کشته شدن افراسیاب روی می‌دهد. 

وی به متون‌های اروپایی‌های اشاره کرد و گفت: ما از متونی استفاده می‌کنیم که متعلق به غربی‌هاست. «دومزیل» که اساطیر آریایی را، از هند تا اروپا، بررسی کرده است، به ایران که می‌رسد می‌نویسد به علت مغشوش بودن آثار ایرانی، باید از اساطیر هندی بهره‌مند شد تا اسطوره‌های ایرانی را شناخت. به‌نظر می‌رسد که در بین اروپاییان تعمدی وجود دارد تا ایران و اندیشه ایرانی را نادیده بگیرند. این جاست که مسوولیت سنگینی بر دوش ما قرار می‌گیرد تا ژرف‌تر و محققانه‌تر جهان ایرانی را بشناسیم.


 

سامان فیروزآبادی در نشست ۲۶/۰۹/۱۳۸۸

 

  نشست کانون ایران بزرگ    

سخنران: سامان فیروزآبادی 

موضوع:بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران 

پنج شنبه 26 و آذر 1388 

ساعت 13-15 

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

سخن رانی دکتروحیدی در نشست کانون ایران بزرگ


 

 

گزارش  نشست کانون بزرگ ایران با سخنرانی دکتر حسین وحیدی  از خبرگزاری کتاب ایران:

 

یک پژوهشگر فرهنگ ایرانی:

حافظ گفته است خورآباد؛ نه خرابات

  

یک پژوهشگر فرهنگ ایران در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» به تأثیرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرد و گفت: دیوان حافظ در کنار شاهنامه، شناسنامه ما ایرانیان است. چنین کتاب ارجمندی چگونه ممکن است بیت‌هایی در ستایش خرابات داشته باشد؟ حافظی که آن آوازه بلند را در جهان دارد، مقام خود را گوشه «خورآباد» می‌داند، نه خرابات./


به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حسین وحیدی پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایرانی گفت: حافظ از آیین مهر تأثیرپذیری بسیاری داشته است و در اشعار گرانبهایش مقام خود را گوشه «خور آباد» می‌داند، نه خرابات و می‌گوید «مقام اصلی ما گوشه خورآباد است / خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد» یا آن جایی که می‌سراید « قدم منه به خورآباد جز به شرط ادب / که ساکنان درش محرمان پادشهند » و بیت‌های بسیار دیگر. 

وی که عصر روز پنج‌شنبه (19 آذرماه) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت با اشاره به بیت‌های دیگر حافظ افزود: پیشتر به اثرپذیری حافظ از آیین مهر اشاره کرده‌ایم. نمونه‌های دیگر چنین است «بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند/ که مکدر شود آیینه مهر آیینم» حافظ در این بیت به «مهر آیین» اشاره می‌کند. این آیین یکی از پایه‌های مهم عرفان ایران بوده است. حافظ در جای دیگر می‌گوید «ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم که هوا چاک زد شعار سیاه ». 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: باز می‌دانیم که مهرپرستان پیش از ورود به پرستشگاه‌های خود، که به آن «مهرابه» می‌گفتند، شست‌وشو می‌کردند. حافظ به این آیین مهریان اشاره می‌کند و می‌گوید «شست‌وشویی کن و آنگه به خورآباد خرام ». متاسفانه برخی در این بیت «خور آباد» را «خرابات» می‌خوانند و می‌نویسند. در حالی که «خور آباد» اشاره است به پرستشگاه مهریان که در آن جا خورشید ستایش می‌شده است. 

نویسنده کتاب «دیالکتیک در گات‌های زرتشت و مثنوی معنوی» گفت: اگر فرض کنیم که در آن بیت حافظ «خرابات» گفته باشد، در این صورت چگونه ممکن است حافظ از دیگران خواسته باشد که هنگام ورود به خرابات، نخست شست‌وشو کنند؟ یا آن جایی که می‌گوید «در خورآباد مغان ما نیز هم منزل شویم / کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما». آیا می‌توان «خورآباد» را «خرابات» خواند؟ پیداست که هرگز نه. خرابات با طریقت چه نسبتی دارد؟ 

وی افزود: ستایش ایزد مهر نیز ریشه در همان دوران کهن دارد. این ستایش در ناخودآگاه ایرانی به‌جای ماند و در دوره‌های بعد نیز در آثار بزرگان و برجستگان ایرانی نمود پیدا کرد. یکی از آن بزرگان «حافظ» است که بارها در غزلیات خود به این ایزد اشاره می‌کند.حتی به رنگ ارغوانی نیز اشاره دارد. هنگامی که در غزل او می‌خوانیم «پیر گلرنگ من اندر حق ارزق پوشان / رخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بود» 

وحیدی به پیر گلرنگ در این بیت اشاره کرد و گفت: در این بیت متوجه دو نکته می‌شویم نخست «پیر گلرنگ» است که همان «پیر مغان» محسوب می‌شود و دیگر رنگ ارغوانی است که در اینجا از آن به «ارزق» تعبیر شده است. بالاپوش ارغوانی یکی از ویژگی‌های پیر مغان بوده است. هنوز هم پاپ‌ها و کاردینال‌های مسیحی، جامه و لباس ارغوانی می‌پوشند. 

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی، پایه‌های آرمان پارسایی» در ادامه سخنانش به شب یلدا اشاره کرد و گفت: زمان زیادی نمانده است تا به یکی از گرانبهاترین جشن‌های ایرانی برسیم. این جشن، «یلدا» خوانده می‌شود. ما ایرانیان در درازنای تاریخ خود، با همه رویدادهای تلخی که پشت سر گذاشته‌ایم، تلاش کرده‌ایم تا فرهنگ خود را زنده نگهداریم. یکی از نشانه‌های زنده بودن فرهنگ ما، جشن‌هایی اند که هنوز هم برپا می‌داریم. «جشن یلدا» یکی از ژرف ترین و ارزشمندترین آن‌هاست و رویدادی است که نه تنها در ایران، بلکه در جهان نیز اثرگذار بوده است. 

وی افزود: در آستانه رسیدن به یلدا، خانواده‌های ایرانی تب و تابی پیدا می‌کنند تا به خرید بپردازند. تهیه هندوانه و انار، از ضروری‌ترین این خریدهاست. این خرید نخستین کاری است که ایرانیان در این شب انجام می‌دهند. اما پرسش این است که چرا از میان میوه‌های گوناگون، ما تنها سراغ این دو میوه می‌رویم؟ می‌دانیم که اهمیت رنگ قرمز در فرهنگ ما، پیشینه‌ای 5 هزار ساله دارد. 

این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش گفت: «من» ایرانی پیش از ماندگاری در فلات کنونی ایران، از جایی آمدم که بر پایه «وندیداد»، 10 ماه آن زمستان بود و 2 ماه دیگر تابستان. در آن سرزمین سرد، فروغ خورشید گرمابخش زندگی بود. از این رو هر آنچه مربوط به خورشید بود، برای ما گرامی به‌حساب می‌آمد. بخشی از آن به رنگ سپیده دم، یعنی رنگ ارغوانی، بازمی‌گشت. پس اهمیتی که رنگ قرمز در شب یلدا دارد و رنگ دو میوه انار و هندوانه هم به آن بازمی‌گردد، از باور به رنگ ارغوانی سپیده‌دم بر می‌خیزد. خرید ایرانیان در شب یلدا، یادکرد از رنگ سپیده دم ایزد مهر، در چندین هزار سال پیش است. 
 
نویسنده کتاب «گات‌ها (سرودهای مینوی زرتشت)» خاطرنشان کرد: «سوشیانت» یعنی کسی که مسایل را می‌شنود و برای آن‌ها راه حل پیدا می‌کند. «سوشیانت» به معنای «شنیدن» است. «مهر سوشیانت» فراپرس‌های زمان را دریافت و آیین مهر را پی ریخت اما پس از آن که ساسانیان بر سرکار آمدند، تمام آثار اشکانی و نیز آیین «مهر سوشیانت» را از بین بردند. نابودی این آثار یکی از تبهکاری‌های بزرگی بود که ساسانیان انجام دادند. ستیز آن‌ها با آیین مهر اشکانی آشکار بود. آن‌ها آثار دولتی را برانداختند که یکی از ژرف‌ترین و ارزشمندترین دولت‌های تاریخ ایران بوده است.


 

دو نشست شاهنامه در فرهنگسراهای ابن سینا و رسانه در این هفته

 

 

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه   ۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 



  

شاهنامه

با حضور دکتر نبوی

اسطوره و حماسه های ایرانی در شاهنامه

چهارشنبه 18 آذر

ساعت 16

آدرس: شهرک قدس(غرب)، خیابان ایران زمین شمالی، فرهنگسرای ابن سینا

 



 


نشست شاهنامه شناسی

دکتر حسین وحیدی   

ادامه ی نشست‌ های  شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه  

 سخنران: دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس

 پنج شنبه  ۵و۱۲و۱۹ آذر ۱۳۸۸  از ساعت ۱۳ تا ۱۵    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه  

 

  

نشست پیشین را از اینجا بشنوید

گزارش نشست شاهنامه شناسی کانون ایران بزرگ

 

 

 

 

 خبرگزاری کتاب ایران 

 

 یک پژوهشگر فرهنگ ایران باستان:

  کارکردهای شاهنامه در جهان امروز به روشنی آشکار است

حسین وحیدی، در نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار درمی‌یابیم که فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بندکشیدن اندیشه‌ها از دردهایی است که در جهان امروز وجود دارد و در شاهنامه فردوسی به آن‌ها اشاره شده است.\ 
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دکتر حسین وحیدی؛ شاهنامه‌پژوه و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان در دومین نشست «کارکردهای شاهنامه در جهان امروز» گفت: «بُته‌جِقه» نمادی از سیمرغ است که در خانه‌ هر ایرانی یافت می‌شود.‌ بته‌جـقه یکی از نقش‌های تزیینی ایرانی است. این نقش از سرو ایرانی که از نمادهای ایرانی بوده سرچشمه گرفته و بعدها نیز رواج بسیار یافته و طغراهای سلطان‌ عثمانی هم در همین نقش طراحی شده است.

وی که عصر پنج‌شنبه (28 آبان) در فرهنگسرای رسانه در نشستی به به‌کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت، افزود: عده‌ای این نقش را، سرو، که نشانه آزادگی ایرانیان است می‌دانند که از فروتنی سر خود را خم کرده است. عده‌ای دیگر آن را سروی می‌دانند که در دوران مزدکیان نشانه آزادگی بوده و پس از شکست مزدک سر خود را از شرمساری به زیر انداخته است.

وحیدی بته‌جقه را هم نمادی از سیمرغ برشمرد که از فرهنگ ایرانی جدایی‌ناپذیر است و در خانه‌ هر ایرانی، نقشی از آن دیده می‌شود و چیده شدن سفره‌ زناشویی به شکل بته‌جقه هم پیام افتادن مهر خدایی در دل زن و شوهر و یکی شدن آن دو را با خود دارد.

نویسنده کتاب «هنجار هفت‌گانه هستی» با اشاره به سیمرغ در شاهنامه خاطرنشان کرد: در شاهنامه، نام سیمرغ برگرفته از «سَئِنَه‌مَرغو» اوستایی است که بعدها به شاهین دگرگون شده و «هما» هم شاهینی با پرهای سراسر سپید است.

وحیدی در ادامه سخنانش افزود: مهری که در دل سیمرغ افتاد و از زال نگهداری کرد مهر خدایی محسوب می‌شود که «ما شدن و یکی شدن با هستی» را نشان می‌دهد و برگرفته از عرفان راستین ایرانی است.

این پژوهشگر فرهنگ ایران باستان یادآور شد: زایش رستم با شکافتن پهلوی مادرش نمونه‌ای از دانش پزشکی در شاهنامه است که با راهنمایی سیمرغ برای نخستین ‌بار در جهان انجام شد ولی امروزه ایرانیان هم به جای بهره‌گیری از واژه‌ «رستم‌زاد» به اشتباه از واژه «سزارین» سود می‌جویند.

حسین وحیدی، با نگاهی دوباره به داستان رستم و اسفندیار، فزون‌خواهی، عشق بی‌اندازه به مقام و قدرت، به کارگیری دانش در راه نابودی دیگران و در بند کشیدن اندیشه‌ها به وسیله‌ی آگاهی‌رسانی جهت‌دار را از دردهایی برشمرد که در جهان امروز وجود دارند و در شاهنامه به آن‌ها اشاره شده است.

نشست پیشین شاهنامه‌پژوهی به «شاهنامه و اسطوره» اختصاص داشت و مولف کتاب «پژوهشی در فرهنگ زرتشتی» یادآور شد: من هرگز اسطوره را نفی نمی‌کنم. تخیل و اسطوره یکی از ویژگی‌های مهم انسان است و باید افسانه و اسطوره در زندگی انسان‌ها باشد. آنچه من می‌گویم این است که کسانی باور دارند و می‌نویسند که بخشی از شاهنامه افسانه است و برداشت نادرستی از اسطوره و افسانه دارند و تاریخ ما را به نادرست افسانه می‌پندارند. به تاکید می‌گویم که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست، بلکه تاریخ است.

نشست‌های شاهنامه‌پژوهی و کارکردهای شاهنامه در جهان امروز در سه هفته‌ آینده نیز عصر روزهای پنجشنبه از ساعت ١٤ به کوشش‌ کانون ایران بزرگ در فرهنگسرای رسانه برگزار خواهد شد.

دومین نشست شاهنامه شناسی - سخنرا ن دکتر وحیدی

 

دومین نشست‌ شاهنامه‌شناسی روز پنج‌شنبه در فرهنگسرای رسانه  برگزار می گردد. دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس درباره شاهنامه سخن خواهد گفت. 

 پنج شنبه  ۲۸ آبان ۱۳۸۸  از ساعت ۱۴ تا ۱۶    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

 

 

 

پیوندهای خبری: 

کتاب نیوز 

پنج پنجشنبه با"شاهنامه و اسطوره‌‌شناسی" .. ادامه 

خبرگزاری کتاب ایران 

نشست‌های شاهنامه‌شناسی در فرهنگسرای رسانه.. ادامه  

امرداد 

با باشندگی حسین وحیدی برگزار می‌شود:.... ادامه 

  

 


 

 

 

 گزارش نخستین نشست ازخبرگزاری کتاب ایران  

 

پژوهشگر و شاهنامه‌شناس مطرح کرد

  اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست؛ تاریخ است

حسین وحیدی در نشست «شاهنامه و اسطوره» گفت: برخی شاهنامه را به دو بخش اسطوره‌ای و تاریخی تقسیم‌بندی می‌کنند و بخش اسطوره‌ای را افسانه و خیال گمان می‌برند. این سخنی بسیار نادرست است. در شاهنامه، اسطوره خیالی و افسانه وجود ندارد و یکسره تاریخ و بر پایه دانش است.\
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دکتر حسین وحیدی استاد دانشگاه و شاهنامه‌پژوه در نشست «اسطوره و شاهنامه» گفت: برای اثبات این سخن که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست و تاریخ محسوب می‌شود، نمونه‌های فراوانی می‌توان برشمرد. در اینجا من به داستانی اشاره می‌کنم که در شاهنامه آمده و پایه‌ای تاریخی دارد. در زمان هوشنگ برای نخستین‌بار آتش پدید آمد و نگهداری شد. در آن زمان ایرانیان در جایی زندگی می‌کردند که 10 ماه زمستان و 2 ماه تابستان بود.  

وی که عصر روز پنج‌شنبه (21 آبان‌ماه) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت، افزود: با نگهداری آتش ایرانیان توانستند بر دو دشمن سرما و تاریکی چیره شوند. زمانی طول نکشید که آن‌ها بر گرد این آتش خانه‌هایی ساختند و بدین سان پا به دوره شهرنشینی و تمدن گذاشتند. خود واژه «هوشنگ» نیز به معنای دارنده خانه خوب است. پس ایرانیان با کشف آتش بود که سرزمین‌های سرد را رها کردند و به شهرنشینی دست زدند. 

مولف کتاب «نبرد تاریکی و روشنایی» خاطرنشان کرد: همه این رویداد تاریخی را شاهنامه گزارش کرده است. در شاهنامه می‌خوانیم که روزی هوشنگ از جایی می‌گذرد و با دیدن مار سیاهی به سوی او سنگی پرتاب می‌کند. با برخورد سنگ پرتاب شده با سنگ‌های زمین، آتشی پدیدار می‌شود و هوشنگ راز به دست آوردن آتش را درمی‌یابد. 

وی افزود: می‌بینیم که این سخن شاهنامه بازگو کننده گوشه‌ای از تاریخ ماست. پس چگونه می‌توان آن را افسانه و اسطوره خیالی گمان برد؟ این داستان هرگز نمی‌تواند افسانه باشد بلکه یک بحث بزرگ جامعه‌شناسی است که نشان می‌دهد چگونه
شاهنامه ما را متوجه تاریخ راستین ایران می‌کند. برای نمونه شما در هیچ کجای شاهنامه به واژه «آریایی» برنمی‌خورید. دلیل آن هم روشن است، چون این واژه ساختگی است
ایرانیان در روزگاران بسیار دور، کوه‌نشینی را رها کردند و به شهرنشینی پرداختند. 

مولف کتاب «پژوهشی در فرهنگ زرتشتی» یادآور شد: من هرگز اسطوره را نفی نمی‌کنم. تخیل و اسطوره یکی از ویژگی‌های مهم انسان است و باید افسانه و اسطوره در زندگی انسان‌ها باشد. آنچه من می‌گویم این است که کسانی باور دارند و می‌نویسند که بخشی از شاهنامه افسانه است و برداشت نادرستی از اسطوره و افسانه دارند و تاریخ ما را به نادرست افسانه می‌پندارند. به تاکید می‌گویم که اسطوره در شاهنامه، افسانه نیست، بلکه تاریخ است. 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: از دید اقتصادی هم داستان‌ها و سرگذشت‌هایی که در شاهنامه آمده، درخور بررسی است. ایرانیان پس از شناخت آتش، آهن را از سنگ جدا می‌کنند و با کشف این عنصر دست به ساختن وسایل بسیاری می‌زنند و تحول اقتصادی بزرگی در زندگی آن‌ها روی می‌دهد. دستیابی به آهن دگرگونی و فراگشتی در زندگی آدمیان بوجود می‌آورد که بی‌مانند است. 

وی افزود: ما داستان این تحول و دگرگونی را از شاهنامه در می‌یابیم، پس اگر چنین داستان‌هایی را افسانه و اسطوره بپنداریم، به راه نادرستی رفته‌ایم. بی‌گمان سراسر شاهنامه دریایی از گفته‌های دانشی است و از آن می‌توان به برداشت‌های جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، تاریخی و بسیاری دیگر از دانش‌ها دست یافت. 

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: شما اگر داستان «رستم و اسفندیار» را بخوانید، به برداشت روان‌شناسانه مهمی می‌رسید. داستان از آن‌جا آغاز می‌شود که اسفندیار به مادرش کتایون، می‌گوید که تاج و تخت پدرش گشتاسب را می‌خواهد. کتایون به او پاسخ می‌دهد که تو گنج و مال و خواسته و سپاه داری و شایسته نیست که فزون‌خواه باشی. این «فزون‌خواهی»، جستار بسیار بزرگی در روان‌شناسی است که به آن فزون‌خواهی چنگالی می‌گویند. چنگال یعنی سرطان. همانگونه که سرطان چنگ در تن انسان می‌زند، انسان‌ها هم دچار و گرفتار سرطانی به نام
اروپاییان واژه آریا را ساختند تا ایران را کنار بزنند و چنین وانمود کنند که ایرانی‌ها گروهی از آریایی‌ها بوده‌اند و سپس در این باره داستان‌ها بسازند. به هر حال ما پیش از این دستبرد اروپایی‌ها، واژه آریا را نداشته‌ایم و چنین چیزی در شاهنامه دیده نمی‌شود
فزون‌خواهی می‌شوند. 

وی به نمونه دیگری نیز در شاهنامه اشاره کرد و گفت: اسفندیار سپاه و توانایی مادی دارد اما پادشاه‌خواه نیز هست. این فزون‌خواهی او را به جنگ رستم می‌فرستد و سرانجام به مرگ او می‌انجامد. پس فزون‌خواهی یک بیماری روانی است که نشانه‌های آن را در همین داستان «رستم و اسفندیار» شاهنامه می‌توانیم بیابیم. هر چه را در روان انسان جای بدهند، همان خواهد شد و در روان اسفندیار فزون‌خواهی را جای داده بودند. 

مولف کتاب «جهان‌بینی زرتشتی و عرفان مغان» خاطرنشان کرد: از داستان «رستم و اسفندیار» شاهنامه آموزش‌های فراوانی می‌توان گرفت. همانند نقش دروغ در پدید آمدن رویدادهای ناگوار؛ گشتاسب برای رهایی از خواسته اسفندیار به دروغ دست می‌یازد و می‌گوید که تاج و تخت را به تو خواهم داد. اما چنین نمی‌کند و در برابر، اسفندیار را به جنگ رستم می‌فرستد در حالی که می‌داند او در این نبرد کشته خواهد شد. 

وی به نقش بعدی آموزش شاهنامه از داستان «رستم و اسفندیار» اشاره کرد و گفت: عشق به قدرت آموزش دیگری از این داستان حماسی است. در داستان «رستم و اسفندیار» گشتاسب وابسته و شیفته قدرت است و آماده است که در راه آن، فرزندش را قربانی کند. قدرت‌خواهی هنوز هم از ویژگی‌های جهان امروز به شمار می‌رود و برای آن هزاران کار ناروا و ناپسند انجام می‌دهند. 

دکتر وحیدی در ادامه سخنانش گفت: بکارگیری دانش در راه تباهی نیز آموزش سوم از داستان رستم و اسفندیار است. آن کسی که به گشتاسب گفته بود که اسفندیار را به جنگ رستم بفرستد، وزیر دانشمند او جاماسب بود. اما دانش این مرد در خدمت مرگ و تباهی قرارگرفته بود. هنگامی هم که پیکر بی‌جان اسفندیار را می‌آورند، همه جاماسب را گناهکار و مقصر می‌دانند. هر کدام از این‌ها یک آموزش است و به راستی شاهنامه دریایی از این آموزش‌هاست. 

وی افزود: شاهنامه ما را متوجه تاریخ راستین ایران می‌کند. برای نمونه شما در هیچ کجای شاهنامه به واژه «آریایی» برنمی‌خورید. دلیل آن هم روشن است، چون این واژه ساختگی است. بدبختانه دست‌های ناپیدایی تا توانسته‌اند در نادرست گویی درباره فرهنگ و تاریخ ایران کوشیده‌اند. یکی از این نادرست گویی‌ها
خوردن مغز انسان‌ها توسط مارهایی که بر کتف ضحاک روییده بودند، بازگوکننده نکته باریک‌بینانه‌ای است. خوردن مغز انسان‌ها برای آن بود تا گفته شود که تبهکاران تاریخ همواره به سراغ مغز انسان‌های پوینده می‌رفته‌اند و آن را نابود می‌کرده‌اند
همین واژه «آریایی» است که 200 سال پیش اروپایی‌ها برای ما ساختند. این واژه در زبان اوستایی «ائیریه» خوانده می‌شده و به معنای نجیب و بزرگوار است. «ائیریه» در زبان فارسی «ایر» می‌شود نه «آریا». واژه «ایرلند» هم از همین «ایر» ساخته می‌شود که امروزه نام کشوری در اروپاست. اروپاییان واژه آریا را ساختند تا ایران را کنار بزنند و چنین وانمود کنند که ایرانی‌ها گروهی از آریایی‌ها بوده‌اند و سپس در این باره داستان‌ها بسازند. به هر حال ما پیش از این دستبرد اروپایی‌ها، واژه آریا را نداشته‌ایم و چنین چیزی در شاهنامه دیده نمی‌شود. 

این شاهنامه‌پژوه به نسل جوان امروز نیز اشاره کرد و گفت: متاسفانه امروزه، به ویژه در نزد نسل جوان، جدایی از شاهنامه دیده می‌شود. یک دلیلش انقلاب انفورماتیک است. جوانان ماهواره را می‌بینند و تلویزیون را نگاه می‌کنند و به کارهایی می‌پردازند که پیوندی با فرهنگ ایران و شاهنامه ندارد و اثر گرفته از فرهنگ بیگانگان و اروپاییان است. پس چیزهایی در ذهن آن‌ها می‌نشیند که زیان‌بار است. هیچ هم به میراث کهن و گرانسنگ ایران توجه نمی‌کنند و نمی‌دانند که برای نمونه ژرف‌ترین سخن‌ها در زمینه جامعه‌شناسی را در شاهنامه می‌توانند بیابند. یا از داستان‌های آن می‌توانند آثار هنری بیافرینند. همان داستان مشهور «رستم و سهراب» را در نظر بگیرید و ببینید که از آن چه فیلم‌های زیبایی می‌توان ساخت. این داستان می‌تواند بزرگترین دستمایه فیلم‌سازان باشد. 

وی در پایان سخنانش گفت: یکی از بزرگترین ارزشمندی‌های شاهنامه در این است که در هزار سال پیش سروده شده است اما با زندگی امروز در سده بیست و یک سازگار است. هر سروده فردوسی و هم یک جستار بزرگ است که باید درباره آن کتاب‌ها نوشت. شما داستان ضحاک را بنگرید. خواهید دید که پر از نکته‌های ظریف است که بسیار اندیشیدنی است. خوردن مغز انسان‌ها توسط مارهایی که بر کتف ضحاک روییده بودند، بازگوکننده نکته باریک‌بینانه‌ای است. خوردن مغز انسان‌ها برای آن بود تا گفته شود که تبهکاران تاریخ همواره به سراغ مغز انسان‌های پوینده می‌رفته‌اند و آن را نابود می‌کرده‌اند.


نشست شاهنامه شناسی- دکتر حسین وحیدی

 

 نشست شاهنامه شناسی   

  

نشست‌های شاهنامه‌شناسی روزهای پنج‌شنبه در فرهنگسرای رسانه  برگزار می گردد. دکتر حسین وحیدی؛ پژوهشگر و شاهنامه‌شناس درباره شاهنامه سخن خواهد گفت. 

 نخستین نشست:پنج شنبه  ۲۱ آبان ۱۳۸۸  از ساعت ۱۴ تا ۱۶    

    نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه